عصر ایران؛ مهرداد خدیر- با این که در سالهای گذشته هم به مناسبت اول اردیبهشت - روز سعدی- نوشتهام و در دسترس است امسال اما به سه دلیل باز باید نوشت:
نخست این که سعدی همچون حافظ و مولانا و خیام و نظامی و عطار و دیگرانی که ستون های فرهنگی ما هستند و نباید به بوته فراموشی سپرده شوند و هویت و شناسه ما ایرانیاناند و نه تکرار می شوند و نه تکراری.
آخر این بیت مگر کهنه می شود:
همه عمر بر ندارم سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
دوم به این سبب که نویسنده این سطور چندی است به خوانش حکایات سعدی در گلستان در همین تارنما میپردازد و به بیستمین حکایت باب دوم رسیدهایم و قرار است ادامه یابد و نمیشود در روزهای دیگر سال از سعدی گفت و خواند و در خود روز سعدی غافل بود!
نکته سوم اما در قیاس با دو فقرۀ قبل مهمتر است و آن هم این که سعدی تنها آن ناصحی نیست که آموزش و پرورش بیذوق به خورد بچه های ما میدهد و حتی تنها شاعر زیبایی هم نیست. او آموزگار مدارا و سیاست هم هست خاصه در فن سازگاری و این روزها که آن روی سکه سیاست - سازش- روی خود را به ما نشان داده بیشتر به آموزههای سعدی نیاز داریم.
از منظر سیاست، سعدی با مفهوم مدرن جمهوری آشنا نبود و احتمالاً مدلی غیر از سلطنت سنتی نمیشناخت هرچند دنیادیدهتر از دیگران بود و اگر هم برخی از حکایتها را با خیال گفته باشد اما اهل سفر بود و یکجانشینی نمیکرد و جهانگردی و گردشگری وسعت نظر و مدارا میآورد و سعدی نیز چنین بود و با این حال میکوشید حکومتها را رام و اهل مدارا کند و یکجا توصیه کرده است:
«هر دو سه ماه شحنهای به زندان بفرماید به غوص احوال زندانیان کردن تا بیگناهان را خلاص دهد و گناه کوچک را پس از چند روزی ببخشد...»
به سیاست بازگردیم و آنجا که گفته است:
«تا دفعِ مضرتِ دشمن به نعمت، توان کرد خصومت روا نباشد که خون از مال شریفتر است و عرب گوید: "السیف، آخر الحیل" یعنی مصاف وقتی روا باشد که تدبیر دیگر نماند. به هزیمت، پشت دادن به که با شمشیر مشت زدن.» و جای دیگر این سخن شاهکار در روزگاری که حاکمان به دنبال گسترش قلمرو بودند: «مردی نه جهانگیری است. بل جهانداری است. دانا جهان بگیرد و بدارد و نادان جهان بگیرد و بردارد.»
این روزها خوش بختانه مذاکرات ایران و آمریکا (که برای صدا وسیما غیر مستقیم بودن آن مهم تر از نتیجه نهایی است) در جریان است و دور سوم هم باز در عمان برگزار خواهد شد و مذاکره یعنی شمشیر آخرین راه حل است و قبل از آن باید به طرق دیگر گره گشود.
باری، روحیه ایرانی با سعدی سازگارتر است تا درشت گویی ها و عبوسیهای اقلیتی که دست و زبان شان به لطف مذاکرات قدری کوتاه شده است.
میتوان گفتار و رفتار کار به دستان را با سعدی محک زد و با همین نگاه بود که مرحوم مهندس بازرگان در بررسی روحیه ایرانی سراغ باب اول گلستان سعدی رفت و چهبسا ایرانیِ معیار از نگاه او سعدی بود و حتی حافظ و فردوسی و مولانا نه. چون آنان ناگزیر از پارهای رویکردهای انقلابی و به زبان امروز چپگرایانه بودند و سعدی نه.
آموزههای او در عرصۀ سیاست و از منظر مصلحت به کار امروز ما هم میآید. نگاه کنید چه دقایقی نهفته است در این عبارات:
«دشمنانِ متفق را متفرق نتوانی گردانیدن، مگر بدان که با بعضی از ایشان دوستی به دست آری. دشمن به دشمن برانگیز تا هر طرف غالب شوند فتح از آنِ تو باشد.»
روزی آقای حداد عادل در دورانی که نماینده مجلس بود به دکتر ظریف کتاب خاطرات محمد علی فروغی در زمان وزارت خارجه را اهدا و پیشنهاد کرد بخواند. فروغی البته خود سال ها بعد به تصحیح گلستان و بوستان سعدی پرداخت و آقای حداد هم سال هاست رییس بنیاد سعدی است و ظریف هم به جرم این که چرا 40 سال قبل فرزند او در آمریکا به دنیا آمده عضو دولت نیست و معاون او که حالا وزیر خارجه است مذاکرات را راهبری می کند.
حالا وقت آن است که آقای عراقچی و دیگر اهل سیاست سعدی بخوانند خاصه آن حکایت که در بالا آمد زیر روح ایرانی شبیه سعدی است نه مانند تندروها که فریاد می زنند و پرخاش می کنند. همان که در بالا آوردیم و تکرار آن ملال آور نیست:
«تا دفعِ مضرتِ دشمن به نعمت، توان کرد خصومت روا نباشد که خون از مال شریفتر است و عرب گوید: "السیف، آخر الحیل" یعنی مصاف وقتی روا باشد که تدبیر دیگر نماند. به هزیمت، پشت دادن به تا دفعِ مضرتِ دشمن به نعمت، توان کرد خصومت روا نباشد که خون از مال شریفتر است و عرب گوید: "السیف، آخر الحیل" یعنی مصاف وقتی روا باشد که تدبیر دیگر نماند. به هزیمت، پشت دادن به که با شمشیر مشت زدن.»