مهدی محمدی کلاسر*_ فستیوال کوچه در بوشهر لغو شد تا فستیوال تازه ای را شاهد باشیم؛ فستیوال بزرگ خودمختاریهای فرهنگی به روایت راویان تفسیرهای شخصی و حاکمان سلیقههای فردی. نتیجه اش هم کاملا مشخص است.
چهار روز مانده به افتتاح، فستیوال کوچه در بوشهر لغو شد. با مجوز وزارت ارشاد، اما بیاعتبار شده به حکم محلی. گویی این سرزمینِ پهناور، نه یک کشور که مجموعهای است از امیرنشینهای فرهنگی که هر کدام برای خود تاج و تختِ سلیقه برپا کردهاند.
پی گیری های دولت برای احیای فستیوال
فستیوال کوچه در بوشهر لغو شده است. خبر می رسد که بعد از اعلام مخالفت تنی چند از امامان جمعه، یک سری نهادها نیز با داستان لغو همراه شده اند.
در میان مخالفت نهادهایی همچون سازمان تبلیغات اسلامی، حوزه علمیه و چند نهاد دیگر، مخالفت اداره کل میراث فرهنگی! از همه عجیب تر است. در این بین خبرهای رسیده حاکی از تاکید رئیس دولت بر اجرای این برنامه است و حتی از استاندار بوشهر خواسته شده است که تدارک لازم را برای برگزاری فستیوال کوچه دیده و خود نیز در مراسم حضور داشته باشد.
این که داستان در نهایت چه خواهد شد، بماند. بحث بر سر ترویج و شیوع ایجاد خودمختاری فرهنگی- اجتماعی در استانهاست که چندان جدی گرفته نشده است.
حرف مهم تر
کسی انکار نمیکند اصالت را و حرمت فرهنگ ایرانی-اسلامی را، اما مدعیان ارزش ها و سر دهندگان نام رئیسعلی دلواری! کاش می اندیشیدند اگر امروز آن مرد زنده بود، برای شادی مردم جنوب، خود پیشقراول فستیوال کوچه میشد. اما حالا نامش را می گذاریم درست دم در و در آستان کوچه، تا بهانه و مانع باشد. بن بستی باشد بر چند روز نشاط مردم. نامش را میخوابانند در آستانهٔ هر کوچه تا باشد نگهبان حریم ممنوعیتها، شبگرد خیابانهای تلخکامی و پتک روی سر هر جنبنده ای به سمت یک دلخوشی کوتاه. ثمره نوع ارزش مداری شان هم که داد خودشان را در آورده است.
اینگونه است که در سایهسار تفسیرهای متعصبانهُ نشاط اجتماعی قربانی میشود بر سنگفرش کوچههای بوشهر... جای پای شادی را دستور به دستور محو میکنند.
این هم فستیوالی است دیگر. هر چند ایرلاین ها، هتل ها، نهادها و مردم دور و نزدیک باید دردسرهای لغو فستیوال را باید تحمل کنند و همه چیز را به روال دلبخواه چند نفر برگردانند، اما فستیوالی دیگر و جریان سازتری به راه افتاده است تا مگر متولیان فرهنگی کشور و از جمله شورای عالی انقلاب فرهنگی را به تأمل و تدبر وا دارد. فستیوال ترویج خودمختاری فرهنگی که چه بسا به عرصه های دیگر هم سرایت کند.
ابتذال کدام است؟
حجتالاسلام مصلح امام جمعه دشتستان، بیپرده خطبه خواند: "این چه نمایشی است که به نام فرهنگ بر صحنه میبرید؟ این ابتذال را جمع کنید. شبیه همان نمایشهای بنیاد فرح است!" سخنی سخت، اما گویا. انگار در این دیار، هر کس خود را صاحباختیار مطلق فرهنگ میداند.
حالا بوشهر را هم باید به امیرنشین های خودمختار فرهنگی اضافه کرد. اینجا از یک سو وزارتخانهای مجوز میدهد و از سوی دیگر چند تن بیمحابا رد میکنند. این چه بازی نابرابری است که چند تن از روی یک وزارتخانه و از روی مردم رد می شوند؛ آن هم به نام مردم و ارزش ها؟ ابتذال کدام بخش این داستان است؟
قربانی اصلی کدام است؟
احترام به فرهنگ بومی و اصیل که بلی، اما نه به قیمت نقض آشکار قوانین کشوری اسلامی. امروز فستیوالی لغو میشود، فردا چه خواهد شد؟ وقتی نهادهای محلی خود را مجاز به نقض مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی میدانند، و وقتی بدبینی جمع کثیری به ارزش های اسلامی رقم زده می شود، دیگر چه چیز را باید مقدس شمرد؟ مگر نه این که ما وارثان آيه های الهی هستیم. آنجا که آیه ۵۸ سوره مباركه «يونس» می فرماید؛ «قل بفضل الله و برحمته فبذلك فليفرحوا هو خير ممّا يجمعون، به مردم بگو كه شما به فضل و رحمت الهی شاد باشيد كه آن بهتر از مالی است كه نزد خود جمعآوری میكنيد.»
فردا اگر اهالی ساز و کوبه برداشتند و بدون بلیت و شماره صندلی در ساحل جنوب، خود، فستیوال کوچه به کوچه به راه انداختند چه خواهید گفت؟ هزینه هایش سنگین تر نخواهد بود؟ حاضرید آن را بپذیرید؟
این کوچه بن بست نیست
وقتش رسیده که شورای عالی انقلاب فرهنگی تکلیف خود را با امارتهای فرهنگی روشن کند. یا باید قانون حاکم باشد، یا هر کس برای خود سلطانی شود در فرهنگ. سلاطینی که جمع همه دغدغه ها، سخنرانی ها، ارزش مداریها، مدیریت ها و خطابه هایشان شده فرهنگ امروز که بر تارک افتخارات می درخشد؛ بفرمایید این هم رویش. این چند روز لبخند جامعه هم تقدیم انبساط خاطرتان. ملالی نیست اگر روزگار ما قرین بدحالی است.
... اما اگر می دانستید این کوچه ها، بن بست ندارند و هر چندبار هم ببندی، از جایی دیگر روزنه ای خواهند گشود، و روزنه ای خواهند شد، به فستیوال دل می دادید و به همراهی دل می سپردید. کاش می اندیشیدید که همین مردم، بخش بزرگی از همان ارزش ها هستند.
*دبیر اجتماعی تابناک