به گزارش اقتصادنیوز، از اواسط قرن بیستم، نظم جهانیِ پس از جنگ با تکیه بر موازنه قدرت و اتحادهای بینالمللی، مانعی قدرتمند در برابر تصرف و الحاق سرزمینها ایجاد کرد؛ ویژگیای که در بیشتر دورههای تاریخی، امری رایج محسوب میشد. اما این دورهی خویشتنداری، اکنون بیش از آنکه گسستی بنیادین از گذشته تلقی شود و به نظر میرسد صرفاً یک وقفه موقتی در تکرار همان الگوی تاریخی باشد.
از تهاجم روسیه به اوکراین گرفته تا تمایل دونالد ترامپ برای خرید گرینلند، بحث تصرف اراضی بار دیگر در مرکز منازعات ژئوپلیتیکی قرار گرفته است. این بازگشت، ناشی از رقابت فزاینده میان قدرتهای بزرگ، فشارهای جمعیتی، پیشرفتهای فناوری و از همه مهمتر، تغییرات اقلیمی است. این عبارات بخشی از یادداشت فارن افرز است که اقتصاد نیوز آن را در دو بخش ترجمه کرده و بخش نخست آن با عنوان «جهان در آستانه بازگشتِ سنت امپراتوریها؛ فصل تازه رویارویی با چاشنی جغرافیا/ آیا نسخه تازه عصر استعمار تکرار میشود؟» منتشر شد و بخش دوم و نهایی در ادامه آمده است.
کانادا و روسیه بهزودی خود را در مسیرهای اصلی حملونقل دریایی بینالمللی خواهند دید. ذوب شدن یخهای قطب شمال در حال باز کردن راههای جدید دریایی است و با ادامه گرمایش زمین، این مسیرها بیش از پیش قابل استفاده خواهند شد. دو مسیر کلیدی که اقیانوس اطلس را به اقیانوس آرام متصل میکنند -گذرگاه شمالغربی که از شمال کانادا عبور میکند و مسیر دریای شمال که از سواحل شمالی روسیه میگذرد- اکنون مورد توجه اقتصادهای بزرگ جهان قرار گرفتهاند. موقعیت جغرافیایی این دو کشور در چنین مسیرهایی، فعالیت اقتصادی آنها را تحریک کرده و به آنها اهرمی برای تأثیرگذاری بر جریان تجارت جهانی میدهد.
گرچه تغییرات اقلیمی تهدیدهایی برای همه کشورها دارد، اما برای برخی نیز فرصتهایی به همراه آورده است. کانادا و روسیه هر دو با خطراتی مانند بلایای طبیعی و آسیب به زیرساختها در نتیجه ذوب شدن یخهای دائمی روبهرو هستند، اما در عین حال اقلیمهای معتدلتر، رشد جمعیت و افزایش فعالیتهای اقتصادی را نیز تجربه خواهند کرد.
در کانادا، ایدههایی برای بهرهبرداری از این فرصتها شکل گرفتهاند. گروهی متشکل از رهبران سیاسی و اقتصادی با هدف افزایش جمعیت کشور از ۴۰ میلیون نفر به ۱۰۰ میلیون نفر تا سال ۲۱۰۰، بر توسعه منطقهای و سیاستهای مهاجرتی تمرکز کردهاند. یکی از بنیانگذاران این ابتکار مشاور اقتصادی نخستوزیر جاستین ترودو بوده و این طرح مورد حمایت چهرههایی از هر دو حزب اصلی سیاسی کانادا قرار گرفته است.
در روسیه، چشماندازها آمیختهای از فرصت و تهدید هستند. گرمایش مناطق وسیعی از توندرا و جنگلها پتانسیل اقتصادی بالایی دارد، اما وابستگی این کشور به صادرات سوختهای فسیلی، در دوران گذار جهانی به انرژیهای تجدیدپذیر، آسیبپذیرش میکند. در صورتی که فعالیتهای جایگزین اقتصادی نتوانند جایگزین صادرات نفت و گاز شوند، اقتصاد روسیه با چالشهایی جدی مواجه خواهد شد. افزون بر آن، جمعیت این کشور نیز رو به کاهش است و سیاستهای سختگیرانه مهاجرتی ممکن است موجب افت ۲۵ درصدی جمعیت تا پایان قرن شود.
سرزمینهای شمالی دیگر نیز ممکن است الگوهایی مشابه کانادا و روسیه را دنبال کنند؛ کشورهایی چون فنلاند، نروژ، سوئد و ایالت آلاسکای آمریکا در آینده شاهد افزایش اراضی قابل کشت خواهند بود. در مقابل، کشورهایی مانند ایالات متحده و چین با کاهش بهرهوری، مهاجرت از مناطق بحرانی و افت تولیدات کشاورزی مواجه خواهند شد. اگر نتوانند این چالشها را با سرمایهگذاری در انرژیهای تجدیدپذیر و سیاستگذاریهای دقیق جبران کنند، ممکن است بخشی از قدرت جهانی خود را از دست بدهند.
با افزایش فشارهای اقلیمی، رقابت برای تصاحب زمین نیز شدت گرفته است. تقلا برای حفظ مزیتهای جغرافیایی و منابع، دولتها را به دنبال فرصتهای استراتژیک کشانده است. جدال بر سر گرینلند تنها آغاز ماجراست. بسیاری از سرزمینهایی با حاکمیت ضعیف یا مبهم و دارای منابع غنی ممکن است در سالهای آینده به کانون منازعات تبدیل شوند: جزایری مانند فالکلند، گویان فرانسه و کالدونیای جدید، نمونههایی از این مناطق هستند.
در همین حال، آنتارکتیکا که زمانی نماد همکاریهای علمی و بینالمللی بود، اکنون به یک نقطه تنشزا تبدیل شده است. معاهده آنتارکتیکا که در دوران جنگ سرد برای توقف ادعاهای سرزمینی امضا شد، در حال تضعیف است. چین و روسیه این قاره را در استراتژی امنیت ملی خود گنجاندهاند. سرمایهگذاری در ایستگاههای زمینی، ناوگان یخشکن و فعالیتهای صیادی، بهویژه بدون همکاری با نهادهای بینالمللی، این منطقه را به صحنه رقابت ژئوپلیتیکی تبدیل کرده است.
رقابت تنها بر سر خاک نیست؛ منابعی که برای آینده انرژی پاک مورد نیازند نیز به موضوعی حساس تبدیل شدهاند. افزایش تقاضا برای فلزات کمیابی مانند کبالت، لیتیوم و تانتالوم، موجب نفوذ شرکتهای چندملیتی و حتی درگیریهای مسلحانه شده است. حمله اخیر گروه شورشی M23 در کنگو که با حمایت رواندا صورت گرفته، نمونهای از درگیریهایی است که میتوان آن را با انگیزه دسترسی به منابع حیاتی تحلیل کرد.
تأمین غذا نیز به یک ابزار قدرت تبدیل خواهد شد. تغییرات اقلیمی، تولید کشاورزی را در بسیاری از نقاط جهان کاهش میدهد و کشورهایی که قادر به صادرات غذا باقی بمانند، نفوذ بیشتری خواهند یافت. روسیه با تبدیل شدن به بزرگترین صادرکننده گندم جهان، اکنون از اهرم غذایی برای نفوذ سیاسی استفاده میکند. حمله به شرق اوکراین نیز میتواند از این زاویه مورد تحلیل قرار گیرد.
با تشدید اثرات اقلیمی و کاهش سکونتپذیری برخی مناطق، کشورها ممکن است برای تأمین زمین و منابع وارد رویاروییهای مستقیم شوند. چین ممکن است نگاه خود را به جنوبشرق آسیا، جزایر اقیانوس آرام یا حتی مناطق کمجمعیتتر در روسیه یا کره شمالی بدوزد. نیجریه، با جمعیتی در حال رشد که تا پایان قرن از چین پیشی خواهد گرفت، ممکن است وارد رقابت برای منابع در غرب و مرکز آفریقا شود. روسیه نیز ممکن است برای تأمین مسیرهای حملونقل یا منابع در قطب شمال و آنتارکتیکا، اقدام به توسعهطلبی کند. ایالات متحده نیز ممکن است در پاسخ به تهدیدات اقلیمی داخلی، در فکر گسترش نفوذ به مناطقی مانند گرینلند یا حتی بخشهایی از کانادا باشد.
در جهانی که "قدرت، حق را تعریف میکند"، ائتلافهای بینالمللی تضعیفشده احتمالاً نخواهند توانست جلوی جنگهای آینده را بگیرند. آنچه روشن است، این است که مسابقه برای تصاحب سرزمین تازه آغاز شده است.