به گزارش اقتصادنیوز، روزنامه خراسان نوشت: بسیاری از رفتارهای مالی ما، از واکنشهای طبیعی مغز و روان فردی سرچشمه میگیرد. مغز انسان بیشتر به دنبال بهدست آوردن پاداش فوری است و دقیقاً همین ویژگی، نقش اصلی را در عادات خرج کردن ایفا میکند. وقتی خرید میکنیم یا حتی مبلغ کوچکی خرج میشود، بخشی از مغز به نام مرکز پاداش، ماده شیمیایی دوپامین را ترشح میکند؛ دوپامینی که حس رضایت و هیجان موقت به ما میدهد. این حالت شبیه به پاداش گرفتن ناگهانی یا شنیدن خبر خوش غیرمنتظره است و باعث میشود خرید کردن، حتی اگر ضرورتی در میان نباشد، جذاب جلوه کند.
سوگیری حالگرایی| در مقابل، پسانداز کردن نوعی محرومیت کوتاهمدت محسوب میشود. پولی را کنار میگذاریم که میتوانستیم همین حالا خرج کنیم و لذت ببریم؛ اما باید چشم به آیندهای بدوزیم که پاداشش نامعلوم و دور است. این موضوع به یکی از مهمترین سوگیریهای رفتاری انسان بازمیگردد که در اقتصاد رفتاری به آن «حالگرایی» یا Present Bias میگویند. ذهن آدمی بهطور ذاتی زمان حال را پروبال بیشتری میدهد و ارزش لذت امروز را بالاتر از سود فردا میبیند. نتیجه این است که حتی با اطلاع از مزایای پسانداز، ترجیح میدهیم آن را به آینده موکول کنیم و امروز را به خرجهای کوچک یا بزرگ بسپاریم.
خرید تسکینی برای فرار از اضطراب| نکته مهم دیگر در رفتار مالی افراد، بهخصوص در جوامعی با فشار روانی زیاد، جایگاه خرید به عنوان مکانیزم تسکین یا جبران است. پدیده «خرید تسکینی» در شرایط اضطراب، غم یا استرس شایع شده است. وقتی دغدغهها و دلمشغولیهای روزمره زیاد است و راههای تفریح و سرگرمی محدود است، خرید کردن به ابزاری موقت برای فرار از حال بد تبدیل میشود.
این رفتار شاید برای لحظاتی حس بهتری ایجاد کند، اما اغلب منتهی به پشیمانی و نگرانی پس از خرج میشود؛ با این حال، مغز همواره به همان لذت کوتاهمدت واکنش نشان میدهد و فرد را دوباره به سمت خرید میکشاند. بنابراین، میل به خرج کردن و بیحوصلگی نسبت به پسانداز، ریشه در سازوکار مغزی، پاداشهای شیمیایی و سوگیریهای روانی ما دارد. شناخت این ریشهها، نخستین گام برای فهم رفتارهای مالی و سپس تلاش برای اصلاح و کنترل آن است.
مصرفگرایی؛ هنجار اجتماعی جدید| در بسیاری از جوامع معاصر، بهویژه در سالهای اخیر، مصرفگرایی تدریجاً به یک هنجار اجتماعی تبدیل شده است. ارزشهای جامعه به سمت نمایش موفقیت از طریق داراییها و تجربههای مادی سوق پیدا کردهاند. این روند در کشور ما هم با شدت فزایندهای قابل مشاهده است؛ جایی که معیارهای منزلت اجتماعی، از پوشش و وسایل شخصی گرفته تا سبک زندگی و نوع تفریح، روزبهروز بیشتر به داشتن و خرج کردن گره خورده است. در چنین فضایی، صرفهجویی و پسانداز نهتنها آسانتر نمیشود، بلکه گاه نوعی کمارزشی یا حتی عقبماندگی تلقی میگردد.
تبلیغات؛ مهندسی خواستههای ناخواسته| تبلیغات تجاری مدتهاست از شیوههای کلاسیک فراتر رفته و با تکیه بر دانش روانشناسی رفتار مصرفکننده، موفق به خلق نیازهایی شده است که گاه هیچ پایه منطقی ندارند. پیامهایی با محوریت شایستگی، «خودت را لایق بهترینها بدان» یا «همین حالا بخرید تا از تخفیف باورنکردنی جا نمانید»، بهطور مداوم مخاطب را تحت فشار قرار میدهند تا حتی در تنگنای مالی هم احساس عقبافتادگی نکند. این بمباران تصویری و ذهنی باعث میشود انسان خودآگاه یا ناخودآگاه، نیازهای کاذب را واقعی تصور کند و اولویت خرج را بالاتر از اندوختن ببرد.
شبکههای اجتماعی| در سالهای اخیر نقش شبکههای اجتماعی به عنوان شتابدهنده مصرفگرایی قابل انکار نیست. انتشار تصاویر از خریدها، سفرها و سبک زندگی پرزرقوبرق دیگران، دائماً مقایسه اجتماعی را به ذهن تزریق میکند. کاربر ایرانی هم همچون دیگر جوامع، مدام خود را با استانداردهای اغلب غیرواقعی ویترین اینستاگرام و تلگرام میسنجد، دچار احساس کمبود و نارضایتی میشود و تلاش میکند با خرید و مصرف، این خلأ را جبران کند. همه آنچه گفته شد، نشان میدهد رفتار مالی افراد صرفاً نتیجه تصمیمات فردی یا ضعف اراده نیست. ساختار جامعه، رسانهها و الگوریتمهای شبکه اجتماعی، با ظرافت و قدرت، افراد را به سمت خرج کردن بیشتر هدایت میکنند.