محسن بهاروند که تجربه حضور در مذاکرات محرمانه مسقط در واپسین سال دولت دهم و مذاکرات هیاتهای ایرانی و اوکراینی پس از آغاز جنگ اوکراین را دارد میگوید تداوم غنیسازی صنعتی در ایران خط قرمز هیات های مختلف مذاکره کننده با غرب در دولتهای متفاوت بوده و مذاکرات در صورت عدم موافقت آمریکا با این مساله به شکست منتهی خواهدشد.
جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده روند مذاکرات غیرمستقیم را به منظور پیدا کردن راه حلی برای رسیدن به توافقی که براساس آن تحریم های وضع شده علیه تهران در مقابل شفاف سازی ایران در حوزه برنامه هسته ای آن لغو شود، آغاز کرده اند.
مسقط، پایتخت عمان و رم، پایتخت ایتالیا تاکنون شاهد برگزاری دو دور از این مذاکرات بوده که سلطنت عمان مسئولیت میانجی گری و پیام رسانی میان دو هیات را در هر دو این دوره ها بر عهده داشته است.
پرسش های بیشماری پیرامون این مذاکرات وجود دارد، از جمله آنکه آیا آمریکای ترامپ با ادعای میل به رسیدن به توافقی که در آن «ایران به تسلیحات هستهای دست پیدا نکند» حق غنی سازی در ایران را به رسمیت خواهد شناخت؟ آیا تهران و واشنگتن اساسا میتوانند به توافق برد-برد دست پیدا کنند؟ توافق موقت گزینه در دسترستری خواهد بود یا توافق جامع؟ تضمین هایی که ایران همواره در تلاش برای به دست آوردن آنها بوده این بار باید شامل چه مواردی باشند؟
این پرسشها را با «محسن بهاروند» دیپلمات و کارشناس ارشد حقوق بین الملل در میان گذاشتیم. بهاروند یکی از اعضای تیم مذاکره کننده ایران در مذاکرات محرمانه با آمریکایی ها در مسقط در پایان دولت دهم بوده و پیش از بازنشستگی نیز سفیر جمهوری اسلامی ایران در لندن بود.
شما عضو هیئت مذاکره کننده ایران در گفت و گوهای مستقیم و محرمانه ایران و امریکا در پایان دولت دهم بودید. مذاکراتی که به ابتکار وزیر خارجه وقت و موافقت رهبری آغاز شد. ما روایت مذاکره کننده آمریکایی ویلیام برنز از این مذاکرات را خوانده ایم. اما شاید روایت طرف ایرانی چندان شنیده نشده است. برنز در بخش هایی از کتاب خاطرات خود نخستین رویارویی را اینگونه توصیف می کند: ما وارد اتاق گفت و گوها شدیم از این اتاق منظره کامل دریا قابل رویت بود اما آنقدر وزن تاریخ روابط دو کشور بر سرمان سنگینی میکرد که فرصتی برای لذت بردن از منظره دریا نداشتیم، مقامات عمانی که در سوی دیگر میز نشسته بودند چند جمله مبنی بر خوشامدگویی بر زبان آورده و اتاق را ترک کردند. در این هنگام سکوتی سخت بر جلسه حکم فرما شد سکوت را شکستم و از خاجی خواستم چنانچه تمایل دارد سخنش را آغاز کند. او اما توپ را به من پاس داد. این رفتار خاجی نشان داد ایرانیها بیشتر به مأموریت شناسایی آمده اند. امروز که سالها از آن رویارویی گذشته، شما به عنوان یک دیپلمات ایرانی حس و حال خود از این جلسه و برداشت اولیه خود از گفت و گو با هیات آمریکایی را چگونه توصیف می کنید؟
آقای برنز توصیف شاعرانهای کرده است، ولی روحیاتش را میتوان گفت که حداقل در ظاهر، بسیار آرام، شاعرانه و محترمانه بود. بله، من دقیقاً همان روز را به خاطر دارم که با هم مذاکراتی در عمان داشتیم؛ دریا فکر کنم پیدا بود، ولی نمیتوانستیم به آن نگاه کنیم چون متمرکز به کار خودمان بودیم. ما خطوط قرمزی داشتیم و فکر میکردیم اگر آن خطوط قرمز رعایت نشود، بهتر است به مذاکرات ادامه ندهیم. شاید بزرگترین خط قرمز ما در آن زمان بحث غنیسازی بود؛ ما نمیپذیرفتیم که در مورد غنیسازی کوتاه بیاییم و بر حق غنیسازی و اجرای آن اصرار داشتیم. چون بین حق و اجرای حق، فاصلهای وجود دارد، ولی ما میگفتیم که ما در حال اجرا و انجام صنعت غنی سازی هستیم و شما ابتدا باید بپذیرید که وارد این خطوط قرمز ما نشوید و بعد میتوانیم مذاکرات را ادامه دهیم.
در همان جلسه اول طرف آمریکایی خط قرمز تیم ایرانی را پذیرفت یا این یک روند و پروسه طولانی بود؟ برنز در بخش های زیادی از کتاب خود به اصرار هیئت ایرانی بر برخورداری از این حق به عنوان عضو ان پی تی و استدلال طرف امریکایی مبنی بر عدم وجود صراحت در این خصوص در متن معاهده فوق الذکر اشاره می کند. این روند در آن زمان چطور پیش رفت و موافقت هیات امریکایی چگونه اخذ شد؟
ما به هیئت آمریکایی نشان دادیم که در این مورد بسیار جدی هستیم. اولاً، برنامه غنی سازی ما بر روی زمین در حال اجرا بود، در برخی مواقع، بحث حقوقی به یک بحث انتزاعی تبدیل میشود، اما نظام بینالملل به استناد به حق اهمیت نمیدهد؛ بلکه باید در سطح عملی اقداماتی انجام داده باشید که بتوانید چیزی را حفظ کنید. بنابراین، جدا از اینکه در بحث NPT به تفسیر آن و موضوعات مرتبط بپردازیم، ما برنامهای (غنی سازی) داشتیم که قبلاً اجرا شده بود. در مذاکرات کارشناسی که آقای جیک سالیوان و سایرین نیز حضور داشتند، به آنها گفتیم که شما سالها ما را تحریم کردید و برنامه هستهای ما نیز پیشرفت کرده است؛ لذا نیازی به بحث درباره گذشته نیست و میتوانیم درباره از این به بعد صحبت کنیم. به عبارت دیگر، برنامه هستهای ما سر جای خودش است. شما ما را تحریم کردید و دیگر چیزی را به عقب برنمیگردانیم. در مذاکراتی که داشتیم، به آنها تأکید کردیم که باید میزان پیشرفت ما تا این زمان را بپذیرید و از این به بعد میتوانیم با شما گفتگو کنیم.
امروز ریاست هیات امریکایی را استیو ویتکاف برعهده دارد، مردی که نه سیاستمدار است و نه دیپلماتی صاحب نام. فکر می کنید تفاوت مذاکره با فردی مانند برنز و یا جان کری و جان بلینکن که دستی در عالم سیاست دارند با چهره ای که در بهترین حالت به فعالیت موفق در حوزه معامله املاک شهرت دارد چیست؟ آیا میتوان او را یک فرصت دانست و یا یک چالش؟
در مذاکرات آن زمان، مسقط هم ویلیام برنز تیمی داشت که ما آنها را نمیدیدیم. سیاستمداران و دیپلماتها خیلی موضوع را پیچیده میکنند؛ یعنی هزار ملاحظه دیگر هم در مورد هر کاری دارند و خیلی محتاط هستند. کسانی که تجربه کمتری دارند و عملگراتر هستند، ممکن است در این مسائل بتوانند خیلی سریعتر به نتیجه برسند. لذا هیچ فرمول یکسانی نداریم که بگوییم چه چیزی خوب است و چه چیزی بد. آن چیزی خوب است که سریعتر ما را به نتیجه میرساند.
هنوز هم نه. در مکانیزمهای حقوقی ایالات متحده، وقتی مجلس سنا چیزی را تصویب کرد، مجدداً این مجلس است که میتواند با این مکانیزمهای حقوقی از آن خارج شود، در نتیجه ممکن است در آینده پیچیدگیهایی برای لغو این وجود داشته باشد.
ولی با وجود این مصوبه، هنوز هم ایالات متحده میتواند از توافق فوق خارج شود.
بله، در سیستم بینالملل، کسانی که از تضمین محض صحبت میکنند، سیستم داخلی را با سیستم بینالمللی قاطی کردهاند. در سیستم بینالمللی، ما فقط درباره احتمالات صحبت میکنیم و نه درباره چیزهای قطعی. ما همیشه احتمالات را درجهبندی میکنیم، به احتمال کم، متوسط و احتمال بالا.
ما میتوانیم بگوییم به احتمال بالا این اتفاق میافتد یا نمیافتد، ولی نمیتوانیم بگوییم که ۱۰۰ درصد این اتفاق نمیافتد. چون در سیستم داخلی ما ضمانت اجرای حاکمیتی داریم، یعنی حاکمیت، دادگاه و پلیس پشت سر این قضایا ایستادهاند. اگر کسی به تعهدش عمل نکند، آنها او را مجبور میکنند که آن کار را انجام بدهد. ولی در سیستم بینالمللی همچین چیزی وجود ندارد و همه چیز بستگی به حاکمیت دارد. یک حاکمیت مستقل خودش تصمیم میگیرد.
مثلاً من میتوانم به شما بگویم که از نظر حقوقی یک چیزی ۱۰۰ درصد، همانند قطعنامه شورای امنیت است. زمانی از آقای ظریف پرسیدند آیا ایالات متحده میتواند از این برجام خارج شود؟ ایشان گفتند نه. خب، بله، از نظر حقوقی طبق فصل هفتم شورای امنیت نمیتواند، ولی از نظر سیاسی ممکن است تصمیم دیگری بگیرد. در نتیجه ما همیشه از احتمالات صحبت میکنیم.
شما فرمودید ضمانت حقوقی کافی نیست و همه میدانیم که ضمانت سیاسی هم کارآیی چندانی ندارد. پس منظور شما از ضمانت چیست؟ این روزها یکی از بحث هایی که بسیار مطرح می شود این است که اگر پیوندهای اقتصادی محکمی بین ایران و آمریکا برقرار شود، ممکن است که دولت بعدی آمریکا یا سایر دولتهایی که در مدت زمان مشخص شده برای توافق بر سر کار خواهند آمد، انگیزه بیشتری برای حفظ توافق داشته باشند. آیا شما این مساله را ایراد برجام می دانید و اگر این بار توافق جدید این ملاحظه های اقتصادی را در نظر داشته باشد، به دوام اقتصادی آن کمک خواهد کرد؟
من اصلاً نگاهم به توافقات بینالمللی اینگونه نیست که حتماً بگویم ایرادش این است. مسئله این است که در سیستم بینالمللی شما با یک توافق نمیتوانید کاری را پیش ببرید؛ یعنی نباید انتظار داشته باشید که یک توافق همه مشکلات شما را حل کند.