جنجال بازی فولاد و تراکتور در ورزشگاه فولاد آرنا با قطع بیست دقیقهای ویایآر حین صحنه مشکوک به پنالتی برای تراکتور شروع شد و با جدال لفظی یحیی گل محمدی و خداداد عزیزی بعد از گل دوم تراکتور به اوج خود رسید و سبب شد دعوا به راهروهای ورزشگاه و سپس برنامه تلویزیونی شبهای فوتبالی بکشد. در این برنامه خداداد عزیزی، مدیر تیم تراکتور و حسین خبیری مدیرعامل باشگاه فولاد روی خط آمدند و صحبتهای مهم و البته عجیبی مطرح شد. خداداد که ابتدا مدعی بود خبیری را نمیشناسد در میانه صحبتهایش ادعا کرد که خبیری در پی گرفتن پست در باشگاه تراکتور بوده است. صحبتهای کامل آنها را در این مطلب میخوانید:
*الان خبر آمد که شما محروم شدید.
خب برای چی؟ دلیلش چی است.
*کمیته انضباطی خداداد عزیزی و حسین خبیری را تا اطلاع ثانوی محروم کرد.
آقای خبیری الان به من چه ربطی دارد؟ دلیلش چیست.
*کنار خط اتفاقی افتاده؟
نه. من اصلا ایشان را نمیشناسم و حق ندارد کنار زمین بیاید. چجوری ما دو تا را کنار هم بگذارید. خنده دار است. من به عنوان مدیر تراکتور میتوانم کنار خط بایستم. ایشان کی هست اصلا؟ اگر مدیر عامل است من نمیشناسم. من اصلا ندیدم و نمیشناسمش. من باید مدیرعامل فولاد را بشناسم؟
*جر و بحث شما با یحیی گل محمدی بر سر چی بود؟
داور چهارم به آقای بنیادی فر اعلام کرد که اسکو رو به نیمکت فولاد خوشحالی کرده است و خوشحالیاش تحریک کننده بوده ک ه آقای بنیادیفر اخطار داد. من دیدم حمید مطهری ناراحت است سمت او رفتم. حمید میتواند شهادت بدهد. من گفتم حمیدجان عذرخواهی میکنم اگر اسکوچیچ واقعا حرکتی انجام داده من واقعا عذر میخواهم. حمید گفت انجام داده و من معذرت خواهی کردم و او را تا روی نیمکت بردم و بعد آمدم از یحیی عذرخواهی کنم. من نباید عذرخواهی میکردم من کاری نکرده بودم بلکه از طرف باشگاه تراکتور عذرخواهی کردم که دستش را بلند کرد و گفت برو ببینم بابا! من هم جواب او را دادم. من برای عذرخواهی آمده بودم و وقتی متوجه نمیشود مشکل خودش است. حالا اینکه آقای مدیرعامل در مورد من حرف بزند اصلا در حد و قواره من نیست به نظرم و به حساب نمیاید. او اصلا نباید حرف بزند. از بالا دویده آمده توی زمین. به ناظر گفتم اصلا چه کاره است و چه میخواهد. در زمین اصلا حرفی نزدم و با او حرفی ندارم که بزنم.
*دلیل دلخوری شما از میزبان چه بود؟
برای ما هم آقای مظفری آمد و ناظر گفت بیرون برود و من گفتم آن آقا کت و شلواری کی هست که آمده داد و بیداد میکند. گفتم اول ایشان را بیرون کن و بعد به مدیرعامل ما بگو بیرون برود. من اصلا او را نمیشناختم و فکر کردم حراستی است.
*در میکسدزون چه شد؟
یک نفر آمده در راهرو بغل رختکن ما خط و نشان میکشد که داریم براتون! به نیروی انتظامی میگویم این دم در رختکن ما هم دارد توهین میکند. بس است دیگر! شب قبل از بازی دوستان فولاد و... بسیار صحبتهای قشنگی کردند و قرار شد این بدعت را بگذارند که به جای فحش دادن به گلر تیم ملی بیرانوند را تشویق کنند و اول بازی این اتفاق افتاد. گفتند جای دلار زدن سر بیرانوند به او گل بدهیم که این اتفاق افتاد.
*داستان قطعی وار چه بود؟
دوستان میگویند من آن بغل حاشیه درست میکنم و مغلطه کردم. آقا، وار دقیقا زمانیکه جلو بودیم قطع شد و شروع کردند به پرتاب بطری و سنگ. جالب است لیزر را توی صورت من میاندازند انگار گلر هستم! گفتند پیدایش میکنیم و چندتا را پیدا کردند. جالب است که تا پنالتی رفت وار تا آمد چک کند قطع شد. ما نمیگوییم عمدی بوده ولی ما گفتیم آقا صبر کنید تا بیاید و یک بیست دقیقهای ایستادند و کسی نیامد. گفتند بروید بالا چک کنید که گفتند این در قانون نیست. گفتیم از داخل موبایل چک کنید یا داور چهارم برود چک کند که گفتند نمیشود. مگر میشود درست بعد از خطاییکه اتاق وار شما را احظار کرده، همان لحظه تصویر قطع بشود؟ در هر صورت نرفتند وار و گفتند طبق پروتکلها، چون داور در آن صحنه پنالتی نگرفته، خطا نیست. گفتیم همین اتفاق در تبریز افتاد و آنجا در گوش داور گفتند و برگرداند. گفتم به خدا اینها شائبه ایجاد میکند. چطور گل ما را وار برگردانده ولی طبق پروتکلها، چون اول گل گرفته و مانیتور خاموش بوده باید گل میگرفته، اما اینجا اتاق وار او را خواسته اماچون مانیتور خاموش بوده رای اول خودش را اعلام میکند. دو تا چیز متناقض هم. من اصلا نفهمیدم. وقتی این اتفاق افتاد و بازی شروع شد وار یکدفعه آمد.
*از تصمیم اتاق ویای آر چطوری مطلع شدید که گفتند پنالتی درست است؟
من نمیگویم گفتند پنالتی درست است. میگویم اتاق وار به او گفته بیاید چک کند. آمد چک کند که قطع شد. علت قطعی را هیچکس نفهمید. اگر نوسان برق بوده من نباید حس کنم و بگویم. مانیتور آبی قرمز سبز و زرد شد، اما تصویر نداد. من یک فضای کاملا متناقض را تجربه کردم نسبت به اتفاقی که در تبریز افتاد. آنجا مانیتور خاموش بود و داور طبق نظر اتاق وار تصمیمش را برگرداند و گل نگرفت، اما اینجا دقیقا اتاق وار گفت برو سمت مانیتور، اما خاموش بود و روی تصمیم خودش ماند.
* داور وسط در نهایت خودش نظر نهایی را میدهد. داور آنجا دوست داشته عوض کند، اما اینجا به اتاقش اطمینان نکرده است.
اینجا داور اصلا چیزی ندید که نظر بدهد. به گفته خودشان وقتی داور احضار میشود اگر مانتیور خراب باشد باید همان رای اول خودش در جریان بازی را بگیرد. ایشان در اینجا به همان رایش برگشت و درست بود، اما ما سوالمان این بود شما در تبریز چرا آنطور عمل کردی.
*خیلی به قهرمانی نزدیک شدید.
من نمیدانم چرا یک عده انقدر عصبانی میشوند که ما به قهرمانی نزدیک شدیم. من الان نمیدانم این بنده خدایی که میگویید مدیرعامل فولاد است چرا انقدر در مورد من نظر میدهد. او میگوید من کشالهام را حواله کردم!
* نه شما را نگفتند شجاع را گفتند. او گفت شما تماشاگران را تحریک کردید.
من رفتم سمت آنها تحریک شدند؟ چه کار کردم؟ تحریک من چه بوده؟ شما حق نداشتی کنار زمین بیایی آن وقت من تحریک کردم؟ کشاله شجاع چرا تا قبل از بازی برای آقایان مطرح نبود و یکدفعه یاد کشاله شجاع افتادند؟ موضوع بیرانوند چرا تا قبل از بازی مطرح نبود؟ ایشان دارد در مورد کشاله شجاع و بیرانوند صحبت میکند، حالا که باختید یاد کشاله شجاع افتادید؟ انقدر یعنی باختن درد دارد؟ فوتبال است دیگر.
*در این لحظه حسین خبیری که همزمان روی خط آمده بود جواب خداداد را میدهد.
خبیری: درد فوتبال حضور آدمهایی مثل شماست. درد فوتبال شما هستید.
*اینجا خداداد هم عصبانی میشود و وسط حرفهای او میاید که یک صدای همهمه ایجاد میشود تا مجری بخواهد نوبتی صحبت کنند.
خداداد: اجازه بدهید. من نان بازویم را میخورم. تا چند وقت پیش دم دفتر زنوزی نشسته بودی که بیایی تراکتور حالا میگویی ما توی این فوتبال چه کار میکنیم؟
خبیری: فکر کنم ما را اشتباه گرفتید.
خداداد: شما چه کار میکردی و کجای این فوتبال بودی که به من ایراد میگیری؟ اصلا شما کار زمین چه کار میکنی؟ حق نداشتی بیایی.
خبیری: مدیرعامل شما حق داشت بیاید کنار زمین؟ اول ایشان آمد و به شما هم ارتباطی ندارد این موضوع.
خداداد: کارهای من هم به شما ارتباطی ندارد. اصلا عددی نیستی که این حرفها را میزنی. ما بردیم داداش! ما بردیم. نوش جانمان.
خبیری: بازی را بردید، اما در اخلاق بازندهاید.
خداداد: ببخشید حضرت علی شما اخلاق داری! شما حضرت علی هستی. نان بازویت را بخور آقاجون. ادای آدم خوبها را در آوردن را همه بلدند. شما آقای مدیرعامل اول امدی در جلسه مطبوعاتی برای خودت تازاندی. من که اصلا صحبت نکردم. من آمدم بیرون و گفتند آقایی به اسم خبیری علیه شما مصاحبه کرده. من روی خط شما آمدم و گفتم ایشان را نمیشناسم. عیبی ندارد شما گفتی ولی قضاوتش با مردم. من باید کنار خط از منافع باشگاه تراکتور حمایت کنم که تا آخر و با جان و دل میکنم. اگر شماها ناراحتید که نمیتوانید ما را فوتبالی ببرید حرفی ندارم. بازی مشخص است وار قطع میشود، بازیکنتان اخراج میشود و ما به لطف خدا بردیم. حالا شما هرچه میخواهی بگو و به من توهین کن. بگو یک گل به استرالیا زده و اخلاق ندارد. آقا من هیچی ندارم. من هیچی ندار، شما حضرت علی، شما آقا کت شلواری، شما آقا خوبه و من آقا بده. من برای این فوتبال به کوری چشم خیلیها همان یک گل را زدم که شما حتی لگد به گربه هم نزدید و درباره من اظهار نظر میکنید.
*شما تصمیم داشتید تیم تراکتور را بیرون بکشید؟
کشیدم بیرون به نظرتان؟ آنقدر آقایانی که دم از اخلاق میزند به سر ما بطری پرتاب کردند که من اگر نادر نبود تیم را میکشیدم بیرون. به خود من یک کفش پرت کردند و خورد به سینهام میتوانید از نیمکت آقایان بپرسید که من به ناظر سپردم و همین مانده بود که لنگه کفش بخوریم. اگر بطریها ادامه داشت بیرون میکشیدم. بگذارید ایشان هرچه میخواهد بگوید من در پرواز هستم. جمع بندی ندارم و حرفهایم را گفتم. ایشان از ناراحتی تازانده بود. با همه زوری که دوستان دارند میزنند ما به سمت قهرمانی میرویم. آنهایی که ناراحتند مشکل خودشان است. با هزینه شخصی یک نفر و نه پول دولت به سمت جام میرویم. ادا هم در نمیاوریم و مظلوم نمایی هم نمیکنیم ما همین هستیم. همان اندازه که بقیه کنار خط مغلطه میکنند ما هم میکنیم. ما فقط ادا نداریم که در بیاویم.
من از باشگاه تراکتور پول میگیرم و حافظ منافعش هستم. شماها دمتان گرم که همگی مجانی کار میکنید برای رضای خدا. من از آنهایی که برای رضای خدا کار میکنند تشکر میکنم ولی من از آقای زنوزی پول میگیرم و از مجموعه تراکتور دفاع میکنم و سرم را هم برای باشگاهم میدهم.
خبیری: ما نهایت احترام و استقبال را به این تیم نشان دادیم. من به خاطر این مردم که با حداقل امکانات میایند از حقشان دفاع میکنم. ایشان به بطری آب اشاره میکند ولی خدا کند در ورزشگاه شما هم بطری آب بزنند و سنگ و آجر و چیزهایی که نمیتوانم روی آنتن زنده بگویم روی سر مردم نریزند. این دوست عزیزمان یک ادعایی کرده کاشکی مرد باشد و ثابتش کند. میگوید من دم دفتر زنوزی بودم. من اگر از گشنگی بمیرم مثل این آدم نیستم که برای دو هزار هرجایی کار کنم. اگر خیلی مرد است این ادعایش را ثابت کند. اگر ثابت کرد این اتفاق افتاده از فوتبال میروم. برای من مهم دفاع کردن از حق تیمم بوده. من را نمیشناختی، حسین فرکی که مربیت بود را میشناختی. احترام آقای فرکی را نگه میداشتی. آقای اخلاق اگر بلد نیستی به کوچکتر از خودت احترام بگذاری به بزرگترت که بلدی. ما خاک پای امیر المومنین هم نیستیم ولی مثل تو ادعا نداریم. تو داری ادا در میآوری. مبارک هوادارن تراکتور باشد. آنجا که ایشان داشت جو بازی را با بیرون کشیدن تیم بهم میریخت صلاح دانستم که وارد شوم. اگر ورودم به زمین اشتباه بوده از حق تیمم دفاع کردم. آقای مظفری زاده هم آنجا بودند ولی برای بعضیها مصونیت هست. اگر قرار است به خاطر هواداران فولاد محروم شوم به جان میخرم، اما اجازه بدهید عدالت برقرار بشود. نمیشود یک حرکت را محروم کنید و جای دیگر محکومیت مالی بدهید. این عدالت نیست. به قول آقای گل محمدی قرار نیست پول بدهیم که شلوغ کن استخدام کنیم. شما که میگویی الگو هستی جوری رفتار کن که مردم از فوتبال زده نشوند. فکر کردی که هستی که اینطور رفتار میکنی. من از مردم بابت این اتفاقات عذرخواهی میکنم.
منبع: ورزش۳