به گزارش مشرق، کانال تلگرامی موسسه مطالعات ایران و اوراسیا در مطلبی با عنوان دیپلماسی تمدنی ایران در آسیای مرکزی؛ پلی به سوی همبستگی منطقهای نوشت:
ایران و کشورهای آسیای مرکزی دارای پیشینهای غنی از روابط تاریخی، فرهنگی و تمدنی هستند. این منطقه که زمانی جزئی از قلمرو ایران فرهنگی محسوب میشد، همچنان از نظر فرهنگی، زبانی و اجتماعی پیوندهای عمیقی با ایران دارد. با این حال، در سالهای اخیر، نفوذ بازیگران دیگر همچون ترکیه، روسیه و چین در آسیای مرکزی افزایش یافته و فرصتهای ایران برای تعامل مؤثر در این منطقه را با چالشهایی مواجه کرده است. در این مناقشه هویتی، بستری از هویت ممکن شکل گرفته است که به باور نویسندگان، بر سه مؤلفه اساسی—روایتها، قابها و نهاد—استوار است. بر این اساس، ایران با بهرهگیری از مؤلفههایی همچون روایت تمدنی، زبان فارسی و دین اسلام بهعنوان قابهای هویتی و آیین نوروز بهعنوان یک ساختار نهادی، میتواند زمینه تحقق همگرایی با کشورهای آسیای مرکزی را فراهم آورد.
روایت تمدنی: ابزاری برای همگرایی و نفوذ ایران
روایت، ابزاری بنیادین در شکلدهی و تقویت هویت جمعی ملتها است. بخشی از آنچه که یک ملت خود را بهعنوان یک جامعهی تصور میکند توانایی آن در درک خود بهعنوان بخشی از یک تاریخ و فضای مشترک است. بر این اساس، روایتها میتوانند نقش یک پل ارتباطی را ایفا کرده و به تقویت روابط میان ایران و کشورهای آسیای مرکزی کمک کنند. اشتراکات تاریخی، زبانی و فرهنگی که در این روایتها بازتاب میشوند، زمینهای برای ایجاد همگرایی بیشتر و تعمیق تعاملات میان این کشورها را فراهم میآورد.
در طول تاریخ، نگاه به اسلام در آسیای مرکزی همواره میان دو رویکرد متضاد در نوسان بوده است: از یک سو، هراس از گسترش نفوذ اسلام که به سیاستهای مهار و کنترل منجر شده و از سوی دیگر، ضرورت همکاری و ایجاد اتحادهای استراتژیک. در این میان، روایت «تهدید» اسلام بهعنوان یک چارچوب مفهومی، نقش کلیدی در شکلدهی به سیاستهای بازیگران مختلف ایفا کرده است. این روایت اغلب با راهبردهای مهار اسلامگرایی پیوند خورده و در نتیجه، بهطور ضمنی یا مستقیم، به محدود کردن نفوذ ایران نیز منجر شده است. بنابراین روایت تمدنی، میتواند بهعنوان ابزاری مؤثر در رقابت با گفتمانهایی نظیر پانترکیسم، سکولاریسم پساشوروی، اوراسیاگرایی و اسلام سلفی عمل کند. این روایت با ارائه یک چارچوب هویتی مشترک، میتواند همگرایی بیشتری میان ایران و کشورهای همسایه، بهویژه تاجیکستان، ایجاد کند. در این راستا، روایت تمدنی نهتنها به مقابله با گفتمانهای رقیب کمک میکند، بلکه جایگاه ایران را بهعنوان یک تمدن ریشهدار در منطقه تقویت کرده و دامنه تأثیرگذاری آن را افزایش میدهد.
زبان فارسی و اسلام متساهل قاب هایی در منظومه دیپلماسی ایران
زبان فارسی و اسلام متساهل، قابهای این منظومه دیپلماتیک یا به عبارتی دیگر به عنوان بال های این ساختار فرهنگی عمل می کنند. قابها ساختارهای ادراکی و نمادینی هستند که به کنشگران این امکان را میدهند تا وقایع را تحلیل کنند، هنجارهای اجتماعی را شکل دهند و مسیرهای عملی جدیدی پیشنهاد کنند. این چارچوبها از طریق استعارهها، نمادپردازی و نشانههای فرهنگی به شکلگیری یک درک مشترک از واقعیت کمک کرده و الگوهای رفتاری مشخصی را تقویت میکنند. آنچه در این میان اهمیت دارد، بهرهگیری هدفمند از قابها است. کنشگران سیاسی، اجتماعی و فرهنگی از این ابزار برای تفسیر رویدادها، تعریف مسائل، برانگیختن احساسات عمومی و هدایت حرکتهای اجتماعی استفاده میکنند. قابها نهتنها بستری برای جهتدهی افکار عمومی فراهم میکنند، بلکه میتوانند بهعنوان ابزاری برای سازماندهی اجتماعی، تأثیرگذاری بر سیاستگذاریها و ارائه راهکارهای نوین برای چالشهای موجود عمل کنند.
براین اساس زبان فارسی نقشی محوری در پیوندهای فرهنگی ایران با کشورهای آسیای مرکزی، بهویژه تاجیکستان، ازبکستان، افغانستان و… ایفا میکند. این زبان طی قرون متمادی در عرصههای علمی و فرهنگی منطقه حضوری پررنگ داشته و تأثیری عمیق بر ادبیات و تاریخ آن گذاشته است. فراتر از یک ابزار ارتباطی، زبان فارسی حامل مؤلفههای هویتی و فرهنگی است که میتواند بر روندهای اجتماعی و سیاسی آسیای مرکزی اثر بگذارد. این زبان نهتنها وسیلهای برای تبادل دانش و اطلاعات است، بلکه بخشی از میراث تاریخی مشترک کشورهایی مانند تاجیکستان، افغانستان و بخشهایی از ازبکستان محسوب میشود.
علاوه براین دین اسلام بهعنوان یک عنصر هویتساز، نقش مهمی در تحکیم روابط میان ایران و کشورهای آسیای مرکزی دارد. این منطقه از گذشتههای دور یکی از مراکز اصلی تمدن اسلامی بوده و دانشمندانی چون ابوعلی سینا، ابوریحان بیرونی و فارابی از این منطقه برخاستهاند. با این حال، ظهور قرائتهای افراطگرایانه از اسلام و سیاستهای هویتساز کشورهای منطقه، چالشهایی را برای تعامل ایران در این حوزه ایجاد کرده است. در این میان، ترویج قرائت میانهرو و تمدنی از اسلام، میتواند به تقویت پیوندهای فرهنگی و مقابله با روایتهای افراطگرایانه در منطقه کمک کند. اسلام در آسیای مرکزی، بهویژه از منظر روایت ایرانی، بر ارزشهای اسلام متساهل و همزیستی مسالمتآمیز تأکید ویژهای دارد که نشاندهندهی قابلیت این دین در ساختن پلهای ارتباطی میان فرهنگها و اقوام گوناگون است. این روایت، اسلام را بهمثابهی دینی معرفی میکند که اصول اخلاقی و معنوی را گسترش داده و به دنبال شکلدهی به فضایی پر از احترام و همکاری میان اقوام با زبانها و باورهای متفاوت است. بنابراین زبان فارسی و دین اسلام بهعنوان قابهایی راهبردی عمل میکنند. این قابها به دلیل تأثیر مستقیمی که بر نحوه درک جوامع از واقعیات دارند، نقش کلیدی در بسیج منابع اجتماعی و پیشبرد اهداف استراتژیک بازیگران سیاسی ایفا میکنند. نخبگان سیاسی از نمادهای فرهنگی که بهصورت گزینشی از میان ابزارهای موجود استخراج شدهاند، استفاده میکنند و آنها را بهشکل خلاقانه به قابهای عملی تبدیل مینمایند. این نمادها، که میتوانند شامل ارزشها، باورها، و حتی زبان مشترک باشند، بهعنوان اهرمی برای بسیج احساسات عمومی و هدایت اقدامات جمعی به کار گرفته میشوند. بهویژه در لحظات تاریخی حساس، که جوامع با تناقضات فرهنگی و چشماندازهای رقابتی برای آینده مواجه میشوند، اهمیت این قابها دوچندان میشود؛ زیرا در چنین شرایطی، قدرت تأثیرگذاری آنها بر شکلدهی به هویت جمعی و تصمیمگیریهای سیاسی و اجتماعی بسیار بیشتر است.
نوروز، بستری برای نهادسازی منطقهای
نوروز، این آیین کهن ایرانی، در سراسر کشورهای آسیای مرکزی و بسیاری دیگر از کشورها گرامی داشته میشود و ظرفیت چشمگیری برای تقویت تعاملات منطقهای دارد. اهمیت این جشن فرهنگی به حدی است که تقاضای ثبت نوروز به عنوان میراث غیرملموس، به صورت مشترک از سوی کشورهای ایران، هند، افغانستان، آذربایجان، عراق، قزاقستان، قرقیزستان، پاکستان، تاجیکستان، ترکیه، ترکمنستان و ازبکستان ارائه شده است. این اشتراک در درخواست ثبت نوروز، خود گواهی بر ارزشهای مشترک فرهنگی و تمدنی این کشورهاست. در این راستا، پیشنهاد تشکیل «اتحادیه بینالمللی نوروز» میتواند بهعنوان یک چارچوب کارآمد، زمینهساز همکاریهای فرهنگی و اقتصادی میان کشورهای حوزه تمدنی ایران باشد و نقش مهمی در تقویت پیوندهای منطقهای ایفا کند. اندیشمندانی مانند کارل دویچ معتقد هستند که واحدهای اجتماعی از طریق فرآیندهای مبادله، تعاملات متقابل، تبادلات فرهنگی و یادگیری اجتماعی، زمینههای لازم برای همگرایی را ایجاد میکنند. احساس اجتماع، که در پی ارتباطات و تعاملات میان افراد شکل میگیرد، نشاندهنده این است که مسائل و مشکلات اجتماعی مشترک میتوانند از طریق فرآیندهای صلحآمیز حل شوند. از این رو، اعضای جامعه به ایجاد و حمایت از نهادها و ساختارهایی تمایل نشان میدهند که قادر به تضمین تحولات مسالمتآمیز باشند. بر اساس این دیدگاه، نهادها نقشی اساسی در تجلی هویت و تعریف آن بهعنوان منافع ملی ایفا میکنند. دویچ این نوع اجتماع سیاسی را “جامعه امنیتی” مینامد. براین اساس تجربه سازمانهای مشابهی مانند فرانکوفونی نشان میدهد که هویت فرهنگی مشترک میتواند به ایجاد همگرایی و یکپارچگی منطقهای منجر شود. برگزاری رویدادهای مشترک نوروزی، سازماندهی جشنوارههای فرهنگی و تشویق همکاریهای اقتصادی مرتبط با این جشن، از جمله اقداماتی است که میتواند پیوندهای ایران و کشورهای منطقه را مستحکمتر کرده و زمینه را برای تعاملات گستردهتر فراهم آورد.
دیپلماسی تمدنی؛ مجرای تحقق همگرایی با آسیای مرکزی
با همه اینها اگر چه در سه حوزه روایت تمدنی، قابها و نهاد ظرفیتهای بسیاری وجود دارد اما مجرایی در جهت تحقق این اهداف تعریف نشده است. اما با گسترش ابزارهای ارتباط جمعی در عصر حاضر، دیپلماسی دیگر تنها به تعاملات سنتی میان دولتها محدود نمیشود؛ بلکه ابعاد فرهنگی، تمدنی و ارزشی آن نیز به طور چشمگیری اهمیت پیدا کرده است. دیپلماسی تمدنی، بهمثابه رویکردی نوین در حوزه دیپلماسی عمومی، ابزاری است تا فرهنگ و ارزشها را نه بهعنوان وسیلهای برای سلطه، بلکه بهعنوان پلی برای تفاهم، همکاری، تعاملات دوسویه، تبادلات فرهنگی و یادگیری اجتماعی به کار گرفته شوند. این رویکرد زمینهساز همگرایی بین جوامع و تمدنهاست و میتواند نقشی بنیادین در تقویت پیوندهای میان اقوام و فرهنگهای مختلف ایفا کند.
این نوع دیپلماسی بر مبنای تکثر فرهنگی در جهان بنا شده است، نه برتری یک فرهنگ بر فرهنگ دیگر. بنابراین دیپلماسی تمدنی، جایگاه دیپلماسی فرهنگی را که نقش مؤثری در کاهش تنشها میان کشورها و ملتها از طریق تأکید بر اشتراکات دارد، تضعیف نمیکند. دیپلماسی تمدنی بهعنوان یک رویکرد نوین در سیاست خارجی، به گسترش و تقویت روابط میان کشورها و ملتها از طریق تبادلات فرهنگی، تاریخی و اجتماعی میپردازد. این نوع دیپلماسی بر اساس درک عمیق از هویتها و فرهنگهای مختلف شکل میگیرد و به دنبال ایجاد ارتباطات پایدار و مؤثر میان ملل مختلف است
دیپلماسی تمدن در سه حوزه تاریخی، اجتماعی و فرهنگی عمل میکند و از ظرفیت بالایی بهعنوان تسهیلکننده تعامل میان مردم و دولتها برخوردار است. این رویکرد میتواند زمینهساز شکلگیری جامعه امنیتی باشد و بنیان مشترکی برای همکاریهای بلندمدت ایجاد کند. دیپلماسی تمدنی با تأکید بر عناصر مشترک تاریخی، فرهنگی و اجتماعی، به کاهش سوءبرداشتها و افزایش اعتماد متقابل میان کشورها کمک میکند. این موضوع بهویژه در منطقه آسیای مرکزی، که اشتراکات تمدنی و فرهنگی گستردهای با ایران دارد، میتواند بهعنوان ابزاری کارآمد برای تقویت همگرایی منطقهای مورد استفاده قرار گیرد.
در نهایت ایران میتواند از دیپلماسی تمدنی بهعنوان ابزاری برای بازتعریف هویت خود بهمثابه یک قدرت تمدنی استفاده کند و روایتی استراتژیک از جایگاه تمدن ایرانی در نظام بینالمللی ارائه دهد. این رویکرد نهتنها به بهبود تصویر ایران در سطح جهانی کمک میکند، بلکه ابزاری مؤثر برای مدیریت رقابتهای هویتی با بازیگران منطقهای و بینالمللی فراهم میآورد. دیپلماسی تمدنی میتواند از طریق قاببندیهای هویتی، نقش ایران را در نظام بینالملل و روابط چندجانبه با کشورهای منطقه تعریف کند و زمینهساز شکلگیری یک جامعه امنیتی مشترک میان ایران و کشورهای آسیای مرکزی باشد.
همانطور که کارل دویچ بیان میکند، ارتباطات گسترده و نهادهای مشترک میتوانند نقش کلیدی در کاهش تنشها و تقویت همکاریها ایفا کنند. از این رو، ایران با بهرهگیری از دیپلماسی تمدنی و تأکید بر اشتراکات فرهنگی، تاریخی و تمدنی، میتواند بستر مناسبی برای همکاریهای منطقهای ایجاد کند و از این طریق موقعیت خود را در منطقه تقویت کند. این رویکرد نهتنها به تعمیق پیوندهای فرهنگی و سیاسی کمک میکند، بلکه میتواند به عنوان اهرمی برای ارتقای نفوذ ایران در سطح منطقه عمل کند.
*بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکهها منتشر میشود.