خبرگزاری مهر-گروه استانها؛ خشونت در اجتماع چالشی است که مصادیق آن به شیوههای مختلف از دعوای لفظی تا آسیب به دیگران مانند کتک زدن و در مواقع حادتر، ضرب و جرح و حتی قتل بروز و ظهور مییابد که باعث افزایش تنش و اضطراب در سایر افراد جامعه هم میشود.
در روزها و ماههای اخیر شنیدن اخباری مبنی بر شکلگیری نزاع و درگیری بین نوجوانان در برخی مناطق استان چهارمحال و بختیاری که متأسفانه در چند مورد منجر به قتل شده است، دل هر شنونده را میآزاد و این پرسش اساسی را در ذهن ایجاد میکند که ریشه این میزان خشم و خشونت در بین قشر نوجوان چیست.
برای پاسخ به این پرسش، بخش نخست گفتگوی تفصیلی ما را با یک روانشناس خانواده در چهارمحال و بختیاری بخوانید.
مژده ارشادی در گفتگو با خبرنگار مهر با اشاره به اینکه «خشم» بر خلاف باور عمومی در مبحث انسانشناسی الزاماً مفهوم منفی ندارد، اظهار کرد: وقتی به تاریخ بشری نگاهی میکنیم در مییابیم که در برخی غرایز و اتفاقات بنیادین در انسان، خشم کاملاً مشهود است از جمله وقتی در خصوص مرگ صحبت میکنیم درواقع وجه نابودی و نیستی را پررنگ میکنیم که معنایی از خشم را در خود مستتر دارد.، ما مرغ و گوسفند را میکشیم تا از گوشت آن ارتزاق کنیم.
این روانشناس با ذکر اینکه خشم کارکرد حفظ بقا را در حیات بشری دارد، ادامه داد: خشم درواقع عاملی برای دفاع در مقابل کسی است که حد و مرزهای فرد را نادیده گرفته و از آن عدول کرده است و این احساس تهدید باعث ایجاد خشم میشود که انسان را به سمتی دوری گزینی و دفاع و حفاظت از خود وا میدارد.
ارشادی با بیان اینکه خشم ناشی از یک هیجان درونی است، تصریح کرد: هر هیجانی در بدن منجر به واکنشهای فیزیولوژیک میشود مثلاً باعث منقبض شدن بدن یا ترشح آدرنالین، تعریق و قرمز شدن و … میشود؛ بنابراین انسان از احساس هیجان دچار حسی میشود و پیامی را دریافت میکند که باید حتماً کاری کند و واکنش و رفتاری مثل ضربه زدن یا پرتاب اشیا یا فریاد و… داشته باشد.
وی پرخاشگری را بُعد رفتاری خشم برشمرد و اظهار کرد: خشم یکی از نیروهای بنیادین بدن است و اتفاقاً کارکرد مثبت ناظر بر حفظ بقا و مراقبت از خود را دارد اما اگر دادههای دریافتی در انسان منجر به تصویر و تفسیر اشتباه شود، این خشم به سمت رفتارهای خصمانه و پرخاشگرانه سوق خواهد یافت و به شکلی ناسالم و خطرناک ظاهر میشود که ممکن است باعث آسیب به خودمان یا دیگران شود.
این مدرس دانشگاه با تصریح اینکه خشم و پرخاشگری ممکن است برخاسته از ترس، اضطراب و استرس، درماندگی، تنهایی، افسردگی، خجالت، مسخره شدن، حسادت، شرم، حس گناه، غم، انزوا، آسیب و … باشد، توضیح داد: پل اکمن، روانشناس برجسته قائل است که هیجانات از جمله خشم در همه ملتها و فرهنگها وجود دارد اما آنچه باعث بروز این هیجانات میشود، ویژگیها و اتفاقات ناظر به هر فرهنگ است.
ارشادی با ابراز تأسف از افزایش جرایم و بزههای ناشی از خشونت در جامعه خاصه در پنج سال اخیر، ادامه داد: این در حالیست که دورههای متعدد و متکثر کنترل و مدیریت خشم، مهارتهای تنظیم هیجان و … در دانشگاهها و مدارس و مجامع عمومی برگزار میشود که پیداست کارایی و بازدهی لازم را ندارند.
وی با مرور فرآیند رشد روانی اجتماعی کودک که بر طبق نظریه اریکسون در گام اول در خانواده شکل میگیرد، گفت: کودک در ابتدا با مادر به عنوان منبع دلبستگی و سپس پدر و مادر و کمکم با خواهرها و برادرها و خانواده و در ادامه با مهد کودک و مدرسه و جامعه ارتباط میگیرد و رسیدن او به سن ارتباط با جامعه حداقل ۱۰ سال زمان میبرد. پدر و مادر در این مدت فرصت دارند مهارتهای ارتباطی و آموزش قواعد و قوانین اجتماعی را در فرزندش تقویت کند.
ارشادی تصریح کرد: در این ۱۰ سال فرصت برای جلب اعتماد، ایجاد اعتماد به نفس و عزت نفس، آموزش قواعد و قوانین اجتماعی، تکلیف محوری و مسئولیتپذیری و التزام به بایدها و نبایدهای اجتماع و … در کودک وجود دارد که بتواند رشد کند و آماده ورود به اجتماع شود.
اختلال در رشد روانی و اجتماعی کودک
عضو انجمن روانشناسی اجتماعی ایران با اشاره به تحولات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی جامعه در دهه اخیر، بیان کرد: تغییرات جمعیت شناختی و اتفاقات اجتماعی که از سر گذراندیم به همراه مشکلات اقتصادی و معیشتی باعث چالشهای خانوادهها در برآوردن نیازها شده است.
امروز نسل مولد و پرورش دهنده جامعه یعنی پدرها و مادرها درگیر برآورده کردن ارتزاق خانواده هستند و متأسفانه شاهد کاهش مؤلفههای فرهنگی و عزت نفس هستیم.
ارشادی ادامه داد: در چنین شرایطی، ما تبدیل به مقلدان از ورودیهای فضای مجازی شدیم حال آنکه فضای مجازی یک ماهیت بدون شعور دارد یعنی انسانی نیست و ما دادههای این پدیده را بدون حد و مرز وارد زندگیهای خودمان کردیم. امروز سبد خانواده خالی از مؤلفههای تربیتی و مملو از مؤلفههای زینتی شده است.
ارشادی با تأکید بر اینکه شرایط امروز صرفاً ماحصل تهاجم فرهنگی نبوده بلکه برخاسته از عدم تربیت فرهنگی و اجتماعی است، ادامه داد: امروز والدین را باید کارتهای بانکی متحرک بدانیم که صرفاً نیازهای مادی کودک را برآورده میکنند. با تمرکز در برآورده کردن نیازهای مادی، این توجه صورت نمیگیرد که پایههای اخلاقی و مهارتهای زندگی در کودک باید نهادینه شود تا رشد صورت گیرد.
وی الگوهای عمیق پرخاشگری در جامعه برای کودک را مرور کرد و توضیح داد: شوهر فرصت و حوصله گفتگو با زن یا فرزندان را در خانواده ندارد و در چنین فضایی غر زدن و ایراد گرفتن، بحث و مجادله و حتی کتک کاری و … جلوی چشم فرزندان اتفاق میافتد. این غم و رنج، درونیات فرزندان را در فضایی عاری از اخلاق و تربیت و رشد، دچار آسیب میکند. در فضایی که پدر و مادر حوصله سر و کله زدن با کودک و ارتباط سازنده یا بازی و گفتگو با او را ندارند، بلافاصله گوشی را دست او میدهند تا سرگرم شود.
ارشادی تصریح کرد: کودکی که در گوشی با انواع بازیهای سراسر خشونت وقت خود را میگذراند، الگو میگیرد و این مکملی برای مشاهده فضای پرخاشگری خانواده و بحث و جدلهای پدر و مادر است که در چنین فضایی، طرحوارههای کودک شکل میگیرد و تصاویر و تجارب از این فضا در ذهن او نقش میبندد.
وی ورود کودک به مهد کودک و مدرسه را در ادامه این فرآیند یادآوری کرد و گفت: قاعدتاً کودکان چون خودمحور بوده و من در آنها بسیار پررنگ است، در مدرسه یا مهد کودک با هم دعوا میکنند و ممکن است کتک هم بزنند یا کتک بخورند. در این شرایط والدین دخالت میکنند و چه بسا به کودک میآموزند که اگر کتک خوردی بیدرنگ کتک بزن و حقت را بگیر.
ارشادی با تأکید بر نقش اساسی خانوادهها در شکلگیری روحیه و رویکرد کودک، اضافه کرد: عدم دقتها باعث میشود کودکان یاد بگیرند که کنار هم قرار نگیرند بلکه مقابل هم قرار گیرند و این حسها در کودک درونی میشود، حال آنکه آدمی طبیعتاً دوست دارد با اطرافیانش همراه و دوست باشد.
این مدرس دانشگاه با تصریح اینکه باید به کودک بیاموزیم خشم بد نیست اما اقدامات پرخاشگرانه نتایج رنجآوری دارد، گفت: ما در جامعه یاد گرفتیم به جای کنترل خشم، سرکوب خشم را داشته باشیم و خشم اگر سرکوب شود و رنج و غم و خشم آدمها اگر نادیده گرفته شود، پیامدهای سو اجتماعی از جمله خشونت را در پی خواهد داشت.
ارشادی تصریح کرد: تا اینجا، کودک ما از خانواده و جامعه یاد گرفته است که برای حفظ بقا و برای نجات از ترس و اضطراب، خشم، احساس گناه، عذاب وجدان، طرد شدن و تحقیر شدن راه پرخاشگری را پیش گیرد و در چنین فضایی، کودک وارد مدرسه میشود.
وی ادامه داد: کودک در مدرسه با معلمان و مدیرانی روبرو میشود که چه بسا بیحوصله و عصبانی هستند و مصادیق و نمونههای آن را در آن اخبار میبینیم که برخی معلمان در قبال دانشآموزان به خشونت فیزیکی روی میآورند و مشکلاتی ایجاد میشود.
ارشادی با بیان اینکه چنین دانشآموزی وارد جامعهای با چرخه تناقض و عدم پاسخ میشود، توضیح داد: در این راستا تسهیلسازیها و بازداریزداییهای اجتماعی در مسیر فرد اتفاق میافتد و او این رویکرد را دارد که هر ناملایمتی دید بلافاصله بزند و بشکند تا به خواسته خودش برسد، لذا مصادیق ناهنجاریهای اجتماعی از دزدی گرفته تا مصرف مشروبات الکلی و اعتیاد و انواع جرایم و بزهها شکل میگیرد.
وی با تأکید بر اینکه آموزش و پرورش متأسفانه در ایجاد این خشونتها نقش دارد، افزود: معلمان ما با مؤلفههای رشد روز منطبق نشدند و الگوهای قدیمی را برای نسل فعلی به کار میبرند. کلاسهای درس چه بسا به عرصه توبیخ و تحقیر دانشآموزان تبدیل شده حال آنکه نسل امروز، نسلی مطالبهگر و خواهان و جسور است. آنها معلم را بازخواست میکنند و معلم تاب این موضوع را ندارد لذا تحقیر و توهین میکند و متأسفانه پاسخ شدیدتر از دانشآموز دریافت میکند.
نقشی که آموزش و پرورش ایفا نمیکند
ارشادی تغییر در فیزیک و خلقیات نوجوانان در دوران بلوغ را نیز یادآور شد و بیان کرد: نداشتن اطلاع و مهارت لازم برای زندگی برای نوجوانی که در جستجوی کیستی خود و چیستی و چرایی جهان است، بحران میآفریند. نوجوان در چنین فضایی که با انواع مصادیق خشونت در خانواده و مدرسه و جامعه روبروست، خودش را تنها حس میکند که برای دفاع و مراقبت از خودش، باید بزند تا نخورد.
وی تصریح کرد: درواقع نوجوان یادگرفته است برای مراقبت از خودش حتی در مقابل پدر و مادر یا خواهر و برادر باید دست به خشونت بزند. این حس در چند سال اخیر باتوجه به وضعیت اجتماعی و اقتصادی جامعه و خانوادهها، تشدید شده و ابتلاء به اختلالات رفتاری و خلقی در جامعه بیشتر است.
ارشادی با تصریح اینکه امروز شمار بیشتری از نوجوانان ما دچار اختلالات شخصیتی از جمله اختلال سلوک هستند، گفت: اختلال سلوک یا نافرمانی مقابلهای قائل به ضدیت با مقام بالاتر است تا نوجوان احساس خاص بودن داشته باشد.
وی گفت: حاصل این وضعیت آن است که نوجوان با کوچکترین تلنگر بیشترین پرخاشگری را بروز میدهد و مصادیق آن را امروز میبینیم که در یک دعوای معمولی پسرانه، متأسفانه آسیبهای جرحی و چه بسا قتل اتفاق میافتد.