تا بیفتد روسریت از سر، مشقت می کشند (علی فردوسی)

بیتوته یکشنبه 07 اردیبهشت 1404 - 19:08

تا بیفتد روسریت از سر، مشقت می کشند (علی فردوسی)



شعرهای زیبا و خواندنی علی فردوسی

 

 

تا بیفتد روسریت از سر، مشقت می کشند

 بادها الحق والانصاف زحمت می کشند

بس که هرجا بر سرت دعواست حتی شانه ها

انتظار تار موی ات را به نوبت می کشند

چشم تو... ابروی تو... یاللعجب این روزها

مست ها را هم به محرابِ عبادت می کشند

جای هر روزی که بی تو در دلم زخمی نشست

رسمِ زندان است... بر دیوار آن، خط می کشند

میوه می چینم، برایم برگ ها را پس بزن

دست هایم پشتِ پیراهن خجالت می کشند

بس که در عین ریا، "مردم فریب" اند آخرش

چشم هایت را به دنیای سیاست می کشند

پس مواظب باش وقتی عابرانِ سر به زیر

با زبانِ بی زبانی از تو منت می کشند

مردمِ چشمم به خـون از دولتِ عشق ات نشست

هرچه مردم می کشند از دستِ دولت می کشند

علی فردوسی

 

گردآوری:بخش فرهنگ و هنر بیتوته

منبع خبر "بیتوته" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.