«انفجار، خرابکاری باشد یا خیر؛ گزارش حرفهای بدهید»
علی ملکی در فرهیختگان نوشت:
در ساعات اولیه پس از انفجار، گمانهزنیهای متعددی درباره علت و محل دقیق حادثه مطرح شد. برخی کانالهای تلگرامی مدعی شدند انفجار، ناشی از آتشسوزی در انبار آمونیاک بوده است اما مدیر روابط عمومی شرکت بناگستر و خبرنگار صداوسیما این ادعا را تکذیب و تأکید کردند انفجار به مخزن آمونیاک ارتباطی ندارد. همچنین شایعهای مبنی بر وقوع انفجار در نزدیکی پایگاه نیروی دریایی سپاه پاسداران منتشر شد که خبرگزاری تسنیم آن را جعلی خواند و اعلام کرد این خبر با هدف تشویش اذهان عمومی منتشر شده است.
یکی دیگر از این شایعات، ادعایی بود که به نقل از شبکه 14 رژیم صهیونیستی منتشر شد. برخی کانالهای تلگرامی مدعی شدند این انفجار نتیجه یک عملیات فوقمحرمانه برای نابودی یک محموله خاص بوده است. این ادعا در حالی مطرح شد که بررسیها نشان داد شبکه 14 اسرائیل در روزهای شنبه هیچ فعالیتی ندارد و این خبر کاملاً ساختگی و جعلی است. انتشار چنین اخباری با هدف تشویش اذهان عمومی و ایجاد ناامنی روانی در جامعه صورت گرفت و بعد هم توسط منابع رسمی تکذیب شد.
علاوه بر این، یک کانال تلگرامی جعلی با عنوان «شبکه یک» که وابسته به گروهک تروریستی منافقین است اقدام به بازنشر مصاحبهای ساختگی به نقل از مدیرکل بندر شهید رجایی کرد. این مصاحبه جعلی با هدف گمراهسازی افکار عمومی و ایجاد روایتهای نادرست از حادثه منتشر شد. این اقدامات نشاندهنده تلاشهای سازمانیافته برای بهرهبرداری از حادثه بهمنظور ایجاد تفرقه و بیاعتمادی در جامعه بود. از سوی دیگر، برخی رسانهها به اشتباه محل انفجار را ترمینال کالای خطرناک بندر شهید رجایی اعلام کردند اما پژمان بهزادپور، مدیرعامل ترمینال این ادعا را رد کرد. اداره گمرک محل دقیق انفجار را محوطه کانتینری سینا، وابسته به سازمان بنادر و دریانوردی اعلام کرد. صداوسیما نیز گزارش داد انفجار ناشی از یک کانتینر بوده اما هنوز مشخص نیست محتوای این کانتینر چه بوده است. این تناقضات اولیه در گزارشها نشاندهنده نبود اطلاعات دقیق در ساعات ابتدایی حادثه بود که به گسترش شایعات دامن زد.
انفجار بندر شهید رجایی صرفنظر از علت دقیق آن، پرسشهای متعددی را درباره ایمنی، نظارت و مدیریت ریسک در یکی از مهمترین بنادر ایران مطرح کرده است. دو سناریوی اصلی برای این حادثه قابل تصور است. یا این انفجار نتیجه یک اقدام خرابکارانه همزمان با مذاکرات ایران و آمریکا در مسقط بوده، یا ناشی از نقص در فرایندهای داخلی و سهلانگاری در مدیریت کالاهای دپو شده. در هر دو حالت، انتظار میرود مقامات مسئول گزارشی حرفهای، صریح و جامع به مردم ارائه دهند. این گزارش نهتنها باید علت دقیق حادثه را مشخص کند، بلکه باید به ترک فعلها و کاستیهای احتمالی که به این فاجعه منجر شده، بپردازد.
یکی از نکات قابلتوجه در این حادثه، ضعف رسانهای در ساعات اولیه بود. نبود اطلاعات رسمی و دقیق در لحظات ابتدایی، زمینه را برای انتشار شایعات و گمانهزنیهای غیرموثق فراهم کرد. این موضوع بار دیگر ضرورت تقویت نظام اطلاعرسانی بحران در کشور را برجسته میکند. رسانههای رسمی باید بتوانند با سرعت و دقت، اطلاعات موثق را در اختیار افکار عمومی قرار دهند تا از گسترش اخبار جعلی و تشویش اذهان جلوگیری شود. از سوی دیگر، اظهارات مدیرکل مدیریت بحران هرمزگان درباره هشدارهای قبلی در مورد محوطه کانتینری، پرسشهایی را درباره میزان توجه مسئولان به این هشدارها و اقدامات پیشگیرانه احتمالی مطرح میکند. اگر دپوی کالاهای خطرناک و مواد شیمیایی در محوطه بندر به این حادثه منجر شده باشد، باید بررسی شود که چرا اقدامات لازم برای کاهش ریسک انجام نشده است. این موضوع میتواند به شناسایی نقاط ضعف در زنجیره مدیریت بنادر و تدوین پروتکلهای ایمنی قویتر کمک کند.
«گامی در راه اعتماد دوباره»
مالک مصدق در شرق به سفر پیشروی پزشکیان به جمهوری آذربایجان پرداخت:
سفر پیشروی مسعود پزشکیان به جمهوری آذربایجان، در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، میتواند نقطه عطفی در روابط دوجانبه میان دو همسایه با پیوندهای عمیق تاریخی، فرهنگی و مذهبی باشد. این سفر که در شرایط حساس منطقهای و جهانی برنامهریزی شده، فرصتی برای بازتعریف روابط تهران و باکو در حوزههای سیاسی، دیپلماتیک، اقتصادی و ژئوپلیتیک فراهم میکند. منطقه قفقاز جنوبی، بهویژه پس از تحولات جنگ دوم قرهباغ در سال ۲۰۲۰، به آوردگاه رقابت قدرتهای منطقهای و بینالمللی تبدیل شده است. در این زمینه، سفر رئیسجمهور ایران میتواند به تقویت دیپلماسی همسایگی، کاهش تنشهای پیشین و ایجاد چشماندازهای جدید برای همکاریهای دوجانبه و منطقهای منجر شود.
ایران و جمهوری آذربایجان از اشتراکات عمیق تاریخی، فرهنگی و مذهبی برخوردارند که زمینهای برای تقویت روابط دوستانه فراهم میکند...بنابراین سفر رئیسجمهور پزشکیان به باکو، با تأکید بر این پیوندها، میتواند اراده دو کشور برای بازسازی اعتماد و گسترش همکاریها در چارچوب احترام متقابل را نشان دهد. انتظار میرود این سفر، که با همراهی هیئتی بزرگ شامل رهبران کسبوکار، استانداران شمالغرب ایران و اعضای گروه دوستی پارلمانی انجام میشود، به تقویت تعاملات، نهتنها در سطح دولتی، بلکه در حوزههای تجارت، گردشگری و جامعه مدنی کمک کند.
حضور رئیسجمهور ایران در باکو بیشک پیامهای مهمی را از منظر سیاسی برای بازیگران داخلی و خارجی به دنبال دارد. در سطح داخلی ایران، این سفر نشاندهنده اولویت دولت پزشکیان در تقویت دیپلماسی همسایگی و استفاده از ظرفیتهای مشترک قومی و فرهنگی برای پیشبرد منافع ملی است. رئیسجمهور، که خود زاده آذربایجان غربی است، میتواند با تکیه بر پیوندهای فرهنگی، فضایی مثبت برای همکاری ایجاد کند. این امر بهویژه در شرایطی که ایران به دنبال تقویت انسجام ملی و تعامل با اقوام مرزی است، اهمیت دارد....در حوزه منطقهای نیز، این سفر میتواند نشانهای از تلاش ایران برای ایفای نقشی فعالتر در تحولات قفقاز جنوبی باشد.
از بُعد دیپلماتیک، این سفر دستاوردهای درخورتوجهی به همراه خواهد داشت، چراکه انتظار میرود در جریان حضور پزشکیان در جمهوری آذربایجان، چندین تفاهمنامه همکاری در حوزههای اقتصادی، فرهنگی و سیاسی امضا شود که نشاندهنده عزم دو کشور برای ارتقای سطح روابط است.
یکی از مسائل کلیدی که میتواند در این سفر تعیینتکلیف شود، موضوع انتصاب سفیر ایران در باکو است. تأخیر در این امر که بیش از ۱۰ ماه ادامه یافته، به دلیل موافقتنکردن باکو با گزینههای پیشنهادی تهران، چالشی در روابط دیپلماتیک بوده است. حل این مسئله میتواند نشانهای از حسن نیت دو طرف و گامی برای ترمیم وجهه دیپلماتیک ایران باشد. این سفر همچنین فرصتی برای کاهش تنشهای ناشی از رویدادهای گذشته، نظیر حمله به سفارت جمهوری آذربایجان در تهران در سال ۲۰۲۳، فراهم خواهد کرد.
شاید یکی از مهمترین مباحث سفر روز دوشنبه پزشکیان به جمهوری آذربایجان، ناظر به بحثهای اقتصادی باشد؛ چراکه این اتفاق میتواند به برداشتهشدن گامی مهم در راستای تقویت همکاریهای دوجانبه منجر شود. در پیوست این نکته یکی از محورهای کلیدی این سفر، بحث واردات نفت خام از جمهوری آذربایجان برای پالایشگاه تبریز است. این پالایشگاه که هماکنون خوراک خود را با هزینههای گزاف از جنوب ایران تأمین میکند، میتواند با دریافت روزانه حدود ۱۱۰ هزار بشکه نفت از جمهوری آذربایجان، صرفهجویی ارزی درخور توجهی داشته باشد.
«دیپلماسی سه وجهی ایران»
ابوالفضل زهره وند در جام جم نوشت:
دستگاه دیپلماسی ایران در حال حاضر تحرکاتی سهوجهی را پیش میبرد یک وجه معطوف به چین است که در سفر روز چهارشنبه و پنجشنبه وزیر امور خارجه و رئیس دستگاه قضا نمایان است. وجه دیگر، دعوت اروپاییها برای ادامه مذاکره و در نهایت وجه سوم معطوف است به آنچه که در مسقط پیگیری میشود.
سفرعراقچی به چین که باید خیلی زودتر از این انجام میشد، درتکمیل سفر به مسکو بود.باید توجه داشت که ایران، روسیه و چین به دلایل مختلف میتوانند وباید به عنوان سه ستون امنیتی درحفظ ژئوپلیتیک منطقه وجهان وسوق دادن این وضعیت بلاتکلیفی (دورانگذار) در جهان فعلی به وضعیت چند جانبهگرایی عمل کنند. در واقع آنها باید تمام تلاششان را کنند تا ترامپ به عنوان قهرمان باقی مانده در صحنه ایالات متحده نتواند یکجانبهگرایی آمریکا را احیا کند. البته در این مورد ترامپ تنها نیست بلکه ساختار داخلی آمریکاست و چه دموکراتها و چه جمهوریخواهان امروز تلاششان این است که از این آشفتگی و بههم ریختگی اوضاع جهانی برای بازگشت به عصر یکجانبهگرایی به رهبری آمریکا دفاع کنند و به همین دلیل حتی جان کری که زمانی منتقد ترامپ بوده در مقالهای به ترامپ توصیه میکند فشارها را بر ایران بیشتر کند. یعنی به رغم اختلافات داخلی جریانات آمریکا هر دوی آنها درصدد جلوگیری ازفروپاشی یکجانبهگرایی هستند.درچنین صحنهای سفر آقای عراقچی به مسکو و بعد به چین نشان میدهد که دستگاه دیپلماسی ما در واقع به درستی در حال طی مسیر ضرورتها و الزامات منطقهای و جهانی حرکت میکند.
ایران هم با چین توافقنامه ۲۵ساله و هم با روسیه توافق ۲۰ ساله دارد. روسها در چند روزگذشته این موافقتنامه را در هر دو مجلسشان تایید کردند و رئیسجمهور روسیه هم که آن را امضا کرد. متاسفانه در اینجا هنوز دولت چهاردهم چنین کاری نکرده است و شاید برخی در دولت باشند که فکر میکنند این غرب است که باید در ایران سرمایهگذاری و مشکل ناترازی انرژی را حل کند. این در حالی است که در رویکردی ملی به این داستان باید اینطور بیندیشیم هر کشوری که بتواند با کمترین هزینه و بیشترین آورده در حوزه رشد تولید و ارتقای اقتصادی داخلی به ما کمک کند، باید مورد استقبال قرار گیرد. باید توجه داشت از آنجا که ایران در حساسترین منطقه ژئوپلیتیک منطقه جهان قرار دارد، همکاریهای راهبردیاش با روسیه و چین میتواند آن را در تراز یک بازیگر، آن هم نه منطقهای که جهانی قرار دهد. نکته جالب در مورد همزمانی سفر رئیس دستگاه دیپلماسی با رئیس قوه قضاییه به چین بود. حضور این دو نفر از مقامات کشورمان در این کشور گویای عزم جدی ایران برای تداوم همکاریها با چین در همه سطوح است. باید به یاد داشت چینیها با نوع رفتاری که از دوره آقای روحانی از ایران دیدند مأیوس شدند. در دولت چهاردهم هم انتظار میرفت سفر به چین در اولویت باشد و با فاصله کمی بعد از روسیه انجام میشد.
« ادعای ارتباط اسرائیل با انفجار دیروز بندر شهید رجایی چقدر جدی است؟»
روزنامه هممیهن نوشت:
ظن قوی را باید به خرابکاری معطوف کرد. هرچند شبکه الجزیره به نقل از معاریو و به نقل از مقامات ارتش اسرائیل اعلام کرده است: انفجار رخ داده در ایران ارتباطی با ارتش اسرائیل ندارد! به نظر میرسد که قرینههایی وجود دارد که ایالات متحده گرچه در این مرحله مخالف حمله نظامی به تاسیسات هستهای ایران است؛ ولی شاید مخالفتی هم با عملیات غیرنظامی از سوی اسرائیل نکرده است.
انفجار بندرعباس چه یک حادثه و ناشی از سهلانگاری و تقصیر دستاندرکاران باشد و چه یک اقدام خرابکارانه و ضدامنیتی باشد؛ در هر دو صورت، آن اندازه واجد اهمیت است که مجموعه پروتکلهای امنیتی و انتظامی را بازنگری کرد و مهمتر از آن، باید نسبت به سیاستهای کلی که زمینهساز چنین رویدادهایی میشود، تجدیدنظر کرد.
البته، چنین اقدامی همزمان نیازمند رسیدگی دقیق و حتیالمقدور شفاف است. بعید است که همزمانی این انفجار با آغاز مذاکرات کارشناسی میان ایران و آمریکا اتفاقی باشد.
بنابراین، ظن قوی را باید به خرابکاری معطوف کرد. هرچند شبکه الجزیره به نقل از معاریو و به نقل از مقامات ارتش اسرائیل اعلام کرده است: انفجار رخ داده در ایران ارتباطی با ارتش اسرائیل ندارد، و این میتواند درست باشد؛ زیرا چنین اقداماتی از سوی دستگاههای امنیتی یا مزدوران انجام میشود و ارتشها کمتر دخالت دارند.
از سوی دیگر، به نظر میرسد که قرینههایی وجود دارد که ایالات متحده گرچه در این مرحله مخالف حمله نظامی به تاسیسات هستهای ایران است؛ ولی شاید مخالفتی هم با عملیات غیرنظامی از سوی اسرائیل نکرده است.
مستند این ادعا، پاسخ ترامپ به این پرسش است که «گزارش شده شما جلوی حمله اسرائیل به تاسیسات هستهای ایران را گرفتهاید. آیا این را تکذیب میکنید؟» و او پاسخ داد: «نه (این خبر) درست نیست و من جلوی آنها را نگرفتم، اما اجازه ندادم که آنها هم این کار را راحت انجام دهند، زیرا فکر میکنم بدون حمله میتوانیم به توافق (با ایران) برسیم. در نهایت اختیار انجام این کار (حمله) را به آنها سپردم».
این بیان میتواند به معنای اختیار داشتن در انجام عملیات خرابکارانه و نه نظامی باشد. در هر حال، اگر این اقدام خرابکارانه باشد؛ طبیعی است که یا از طریق نفوذیها بوده یا از طریق برونسپاری به گروههای نزدیک به اسرائیل انجام شده است.
در هر صورت، یک چیز روشن است و انفجار را نمیتوان کلاً به خباثت بیگانگان تقلیل داد. به عبارت دیگر، ضعفهای حفاظتی، اطلاعاتی، امنیتی خودمان ریشه این اتفاقات است.فراتر از ضعفهای امنیتی، برخی نارساییهای سیاسی و اجتماعی هم هست که انگیزه خیانت به کشور را تشدید میکند یا حداقل قبح این خیانت را کم و بیاثر میکند.
«قاعدهی ناعادلانه و جاری در بازار کار کشور!»
وحید عظیمنیا در جوان آنلاین نوشت:
واقعیت این است که قراردادهای موقت و پیمانی که ابتدا قرار بود پاسخی موقت به شرایط خاص اقتصادی یا پروژههای کوتاهمدت باشند، امروز به قاعدهای ناعادلانه و جاری در بازار کار کشور تبدیل شدهاند. انعقاد این قراردادها که کارفرما را از هرگونه تعهد بلندمدت معاف میکند و کارگر را در موقعیت ضعف و وابستگی مطلق قرار میدهد، عملاً به ابزاری برای استثمار مدرن تبدیل شده است. این روند نه تنها روح قانون کار را دور میزند، بلکه عزت و حرمت نیروی کار را زیر پا میگذارد و مفهوم عدالت اجتماعی را به چالش میکشد.
ریشههای این بحران در چندین سطح ردیابی میشود. از یکسو، ضعف قوانین حمایتی و خلأهای نظارتی باعث شده است بسیاری از کارفرمایان بدون نگرانی از تبعات قانونی، به انعقاد مکرر قراردادهای کوتاهمدت روی بیاورند. از سوی دیگر، رکود اقتصادی، تورم افسارگسیخته و فشارهای بیامان بر بنگاههای اقتصادی، آنان را به سمت انتخاب آسان، اما غیرانسانی یعنی کاهش هزینههای نیروی کار از طریق بیثباتکردن اشتغال سوق داده است. این ترکیب خطرناک از ضعف قانونی، فشار اقتصادی و نگاه صرفاً هزینهای به نیروی انسانی، وضعیتی را پدید آورده است که در آن کارگر به جای آنکه موتور محرکه تولید ملی باشد، به قربانی چرخدندههای معیوب اقتصاد تبدیل شده است.
ناامنی شغلی فقط یک دغدغه صنفی نیست، این پدیده، آثار اجتماعی و اقتصادی گسترده و مخربی دارد. کارگری که فردای خود را مبهم و تهدیدآمیز میبیند، انگیزهای برای ارتقای بهرهوری، نوآوری یا حتی مشارکت اجتماعی ندارد. چنین وضعیتی مستقیماً به افزایش افسردگی، رشد مهاجرتهای بیهدف و نهایتاً فرسایش سرمایه اجتماعی کشور منتهی میشود. از منظر اقتصادی نیز ثبات نداشتن نیروی کار به افت کیفیت تولید، افزایش هزینههای جذب و آموزش نیروهای جدید و کاهش رقابتپذیری بنگاههای ایرانی در سطح ملی و جهانی منجر میشود. در واقع، آنچه در کوتاهمدت برای برخی کارفرمایان سودآور به نظر میرسد، در بلندمدت اقتصاد ملی را با بحرانهای جدی مواجه خواهد کرد. بازاری که نیروی کارش بیانگیزه و بیثبات باشد، نمیتواند چرخه تولید را روان بچرخاند، در نتیجه چشمانداز توسعه و رشد اقتصادی در آن به سراب بدل میشود.
«مکانیسم ماشه باید غروب کند»
محمدمهدی رحیمی در خراسان نوشت:
در مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا، تجربه گفت وگوهای هسته ای در اواسط دهه ۹۰ باید از جهات گوناگون مورد توجه قرار بگیرد. حضور وزیر محترم خارجه که سابقه و نقش پررنگی در مذاکرات برجام داشت، در راس تیم ایرانی حاضر در گفت وگوهای غیرمستقیم با آمریکا، فرصت مغتنی است تا با بهره گیری از نقاط قوت و ضعف و نیز سرنوشت نهایی آن توافق، سیاست هوشمندانه و دقیقی را در پیش بگیرند.
تیم مذاکره کننده با بازخوانی مداوم این گزاره که "ما به آمریکا خیلی بدبین هستیم" و فراموش نکردن تمام بدعهدی های دور و نزدیک ایالات متحده در خصوص ملت ایران و سایر ملل جهان، شناخت کامل توانمندی های داخلی و تکیه بر آن ها را مورد توجه قرار داده و هیچ گاه به وعده دشمن بدعهد ذره ای اعتماد نکنند. فراموش نباید کرد که رئیس جمهور جنایتکار آمریکا به اذعان خود مسئول مستقیم ترور و شهادت قهرمان ایران زمین، سردار قاسم سلیمانی است.
مقامات کشور به ویژه مسئولان دولت باید این گفت وگوها را به عنوان یکی از دهها و صدها ماموریت خود به حساب آورده و هیچ اقدام و برنامه دیگری را متوقف یا کند نکرده و به نتیجه مذاکرات گره نزنند. شرطی کردن امور کشور خصوصا مسئله کلیدی اقتصاد به نتیجه مذاکرات هسته ای سیاست مخربی بود که در دولت اعتدال در پیش گرفته شد و اقشار مختلف ایرانیان از آن آسیب دیدند.
در همین چارچوب، وزارت خارجه باید از تبدیل شدن به "وزارت امور مذاکرات هسته ای" به جد اجتناب و فعالیت های خود در زمینه تعامل با همسایگان، توسعه روابط با کشورهای شرق و غرب، تسهیل تجارت خارجی، مسائل منطقه ای و محور مقاومت، جنایات رژیم صهیونیستی و اوضاع در غزه را با جدیت و بلکه توجه بیش از گذشته، دنبال کند. تجربه مذاکرات رفع تحریم ها در دولت شهید رئیسی که هیچ گاه اخبار آن ضریب ویژه ای از سوی مقامات دولتی و تیم مذاکره کننده وقت پیدا نکرد و تحولات بازار و سفره مردم به آن گره نخورد، می تواند متناسب با شرایط جدید مورد الگوبرداری قرار بگیرد.
طراحی استراتژی هوشمندانه و سناریوهای مختلف رسانه ای و روایت سازی از جزء به جزء گفت وگوها، اگر بیش از اصل مذاکرات ضرورت نداشته باشد، قطعا اهمیتش کمتر از آن نیست. در این مسیر وزارت خارجه باید از توان همه رسانه ها و اهل فن در این حوزه بهره گرفته و از سوی دیگر اهالی رسانه و صاحبان تریبون هم در اظهارات و اقدامات خود، منافع ملی و کلان نگری را سرلوحه قرار دهند.
در پایان باید این نکته مهم را متذکر شد که هدف جمهوری اسلامی ایران از حضور در این گفت وگوها "رفع تحریم های ظالمانه آمریکا" است و آن چه از جانب مقامات غربی و خصوصا آمریکایی ها درخصوص نگرانی از برنامه هسته ای کشورمان بیان می شود در گذشته هم مطرح بوده و جمهوری اسلامی ایران در برجام به حد اعلی اقدامات اعتمادساز برای برطرف کردن آن ها را به اجرا گذاشته است که در همان سال ها بارها صحت این اقدامات و پایبندی ایران به تعهداتش مورد تایید آژانس بین المللی انرژی اتمی نیز قرار گرفته است و اکنون هر اقدام جدیدی در چارچوب منافع ملی باید با توجه به مفاد معطل مانده برجام و اقدام برای اجرای آنها باشد. بر همین اساس هرگونه توافقی باید در درجه اول منوط به تعهد آمریکا برای عدم بهره گیری از "مکانیسم ماشه(اسنپ بک)" از جانب شرکای اروپایی برجام و پایبندی به زمان در نظر گرفته شده در آن توافق(موسوم به غروب برجام) برای عادی شدن پرونده هسته ای کشورمان در اکتبر ۲۰۲۵ باشد.
پزشکیان به ماجرای جنجالی برنامه سیمای خانواده به صورت مستقیم ورود کند!
روزنامه خراسان نوشت:
آنچه از آنتن شبکه یک صداوسیما در برنامه ضبطشده خانواده در روز چهارشنبه ۳ اردیبهشت ۱۴۰۴ در توهین به خلیفه نخست انتشار یافت، قطعا خطایی استراتژیک بود که وحدت و امنیت ملی و سرزمینی ایران را در مخاطره قرار میدهد. بنابراین، اتفاقی سرسری نبود که بتوان بهسادگی از کنار آن گذشت. و تا کُنهِ آن شناخته نشود نباید حکومت در کلیت خود، مرجعیت و نهادهای دینی بهعنوان نهادهای مسئول و تمام شهروندان ایران از تمام مذاهب و ادیان موضوع را رها کنند.
امنیت ایران، مسئله سادهای نیست که بتوان به راحتی از کنار آن گذشت. البته، این امر باید توسط مقامات مسئول انجام شود و آنچه به ذهنمان میرسد باید با آنان در میان بگذاریم.صداوسیما در بیانیه خود از این اتفاق تحت عنوان «خطای نابخشودنی و مشکوک» یاد کرده است و بلافاصله موضوع را به دستگاه قضا ارجاع دادهاست. ارجاع کار به دستگاه قضا بهظاهر اقدامی قاطع برای مجازات خاطیان است. لیکن، آیا واقعا هیچ کمکی به کشف ماهیت اقدام صورت گرفته و عوامل آمر، پشت پرده و دستاندرکار خواهد کرد؟
در یک نگاه انتقادی، این اقدام پوششی برای عدم پذیرش مسئولیت از سوی مسئولان صداوسیماست. قاعدتا مدیریت صداوسیما میبایست ضمن پذیرش مسئولیت خود مسئله را ردیابی و عوامل را شناسایی و معرفی میکرد. و اگر هم میخواست که مدیران جاری پنهانکاری نکنند، رئیس و مسئولان ذیربط میبایست دستهجمعی استعفا میکردند تا مسئولان بعدی رسیدگی درونی کنند. حتی، ورود دستگاه امنیتی هم سالب مسئولیت مدیریت صداوسیما نیست. رئیس این دستگاه باید شخصا مسئولیت کشف موضوع را برعهده بگیرد. نکته کانونی این یادداشت این است که پیش از کشف حقیقت و اثبات تحقق جرم، ادعای جرم کردن و ارجاع آن به دستگاه قضا نوعی فرار به جلو است. از اینرو، وارد ساختن زودهنگام دستگاه قضا جای تامل جدی دارد.
و نکته آخر مسئولیت رئیس جمهور است چه به عنوان مجری قانون اساسی و سوگندی که یاد کردهاست و چه به عنوان این که قوه مجریه دو نفر نماینده در شورای نظارت صداوسیما دارد. رئیس جمهور نمیتواند ناظر ماجرا و منتظر دستگاه قضا باشد. باید ورود مستقیم به این موضوع کند و به ملت ایران گزارش دهد. منتظر هستیم تا اقدام بنیادین ایشان با توجه به شعارهای دوره انتخاباتیشان را ببینیم.