به گزارش خبرنگار فرهنگی تابناک، حادثه تلخ انفجار در بندر شهید رجایی هم موجب غم و اندوه ایرانیان شد هم خوراک و دستاویز رسانهای خوبی به شبکههای ضدایرانی داد. بهجز صفحات مختلف فضای مجازی که با استوریهای مختلف و اظهارنظرهای سنجیده و ناسنجیده پر شده، رسانههایی فارسیزبان هم بهشدت مشغول هستند و به تولید محتوا میپردازند.
مطالعه رفتار چنینشبکهها و رسانههایی دو سویه دارد؛ سویه اول مربوط به رسانه و همینشبکهها هستند و سویه دوم مربوط به مردم و دایره مخاطبان. در سویه دوم و چرایی اینکه چرا بهچنین شبکههایی رجوع میشود، میتوان به پاسخ ساده و صریحی رسید؛ اینکه احساس نیاز باعث میشود مخاطب به چنینشبکههایی مراجعه کند و ایناحساس نیاز هم در نبود کتاب و فرهنگ ایجاد میشود.
اما در سویه اول و مطالعه رفتار چنینرسانههایی که کارفرمایانشان با دلار دستمزدشان را میدهند، میتوان از چندکتاب در بازار نشر کشور استفاده کرد؛ «دیگر اخبار نخوانید!»، «اخبار» و «امپراتوری توهم». شبکههای ضدایرانی فارسیزبان در طول سال مشغول استفاده و بهرهبرداری از حوادثی مثل انفجار در بندرعباس هستند تا چند پسر و دختر جوان را در قالب کارشناس و مجری که البته هیچکدام از این دو نیستند، مقابل دوربین نشانده و به اسم برنامههای آزاداندیشی مکالمات تلفنی اینافراد با مردم ایران را روی آنتن ببرند؛ مردمی که بناست نظرشان را آزادانه درباره ماجرا بیان و زاویه نگاه خود را تشریح کنند. رندانه هم مخاطبان خود را با برنامههای خبری و تحلیل خبری و میزگرد بمبارانمحتوایی میکنند و اینگروه مخاطبان، فرصتی برای آزاداندیشی واقعی نخواهند داشت. چون توسط رسانه مسخ شدهاند.
در ادامه چرایی اینرفتارهای رسانهای را از خلال نوشتههای نویسندگان خارجی بررسی میکنیم؛
* مولف «هنر شفاف اندیشیدن» و روکردن دست رسانههای غربی
رولف دوبلی نویسنده «هنر شفافاندیشیدن»، کتاب دیگری بهنام «دیگر اخبار نخوانید!» دارد که در آن میگوید اخبار را روزنامهنگاران اختراع میکنند و با بیان اینمساله، به گونه خوب و بد روزنامهنگارها اشاره میکند. البته روزنامهنگاریِ بد را فقط تقصیر روزنامهنگاران بد نمیداند. بلکه مشکل اصلی از نظر او این است که این افراد باهوش، بهطور اتفاقی و ناخواسته به دام صنعتی افتادهاند که هر روز بیمعنیتر میشود و منظورش از صنعت، صنعت رسانه و اخبار است.
ایننویسنده معتقد است دیجیتالسازی، اخبار را از یکسرگرمی بیضرر به سلاح کشتار جمعی تبدیل کرده که مستقیماً سلامت روانی انسانها را نشانه گرفته است. دوبلی طی سالها بررسی رفتار رسانههای خبری در غرب، به این نتیجه رسیده که مسائلی که روزنامهنگارها در موردشان گزارش تهیه نمیکنند، معمولاً همانچیزهایی هستند دانستنشان اهمیت دارد. او فروش اخبار به مخاطبان را، یککلاهبرداری اساسی میداند که تا امروز ادامه داشته است. این کلاهبرداری، همچنان هم الگوی اصلی اخبار چاپی، آنلاین و رسانههای اجتماعی و رادیوتلویزیون جریان سرمایهداری غربی است. او در صفحه ۶۸ کتاب خود به این نکته اشاره کرده که گزارشهای خبری معمولاً بهعنوان محتواهای تجزیهوتحلیل به فروش میرسند؛ در حالیکه صرفاً دربرگیرنده روایت سادهای از ماجرا هستند. اینمعتادِ ترککرده در مواجهه با این کلاهبرداری رسانهها، به مخاطبان کتابش میگوید: «در برابر وسوسه توضیح جهان به این شکل پیشپا افتاده مقاومت کنید!»
یکی از نکات روانشناسانه دوبلی در کتابش، این است که اخبار بد، مهمتر از اخبار خوب پنداشته و درک میشوند. همچنین اطلاعات منفی، دوبرابر اطلاعات مثبت اثرگذار هستند. نکته مهم اینجاست که رسانههای خبر با اطلاع از این ضعف، بهطور ماهرانه از آن بهرهبرداری میکنند و سِیلی از اخبار تکاندهنده را روی سر آدمها نازل میکنند که این اخبار، دقیقاً برای مغزههای مضطرب و پریشان طراحی شدهاند. جالب است که حکومتهای غربی و سرمایهداری، از نظر روانی، مردم را برای دریافت اخبار بد و تکاندهنده آماده میکنند و از طرف دیگر با رسانهها، این نیاز اعتیادگونهشان را برطرف میکنند. نتیجهای که دوبلی میخواهد از این ماجرا بگیرد، این است که پیگیری اخبار، سلامت روانی و جسمی انسانها را در معرض خطر قرار میدهد. او میگوید از هر ۱۰ آمریکایی، یکنفر، هرساعت یکبار، اخبار جهان را بررسی میکند.
یکیدیگر از حرفهای دوبلی درباره تهدید سلامت روانی انسان توسط رسانهها، این است که اخبارشان، سوگیری گذشتهنگر (hindsight bias) را تقویت کرده و مانع اندیشیدن انسان میشود. به بیان ساده، الگوریتم و سازوکار شرکتهای رسانهای، بهطور دقیق میدانند از کدام تصویر یا فیلم استفاده کنند تا بهبهترین شکل ممکن، نیروی اراده مخاطب را شکسته و وادارش کنند پای اخبار و تبلیغات بنشیند. دوبلی معتقد است این الگوریتمها، ماه به ماه در حال ارتقا و پیشرفت هستند؛ در حالی که موقعیت و جایگاه مصرفکننده اخبار یعنی آدمها، بههمان نسبت تضعیف میشود.
دوبلی معتقد است رسانهها اخبار کذب منتشر میکنند و اخبار کذب هم خلاقیت را خفه میکند. او میگوید اگر اخبار بهطور دائم ذهنتان را منحرف کند، نخواهید توانست ایدهپردازی کنید. افرادی که به دیدن یا شنیدن اخبار رسانهها اعتیاد پیدا کردهاند، رفتار خود را با این ادعا توجیه میکنند که اخبار، به آنها چشمانداز جدیدی میدهد. پاسخی که دوبلی به این معتادان میدهد، این است که بهطور عینی به ماجرا نگاه کنند؛ اینکه اخبار همیشه یکنواخت است و چیز جدیدی ندارد. او برای این پاسخگویی از نقلقولِ دیگری از ماکس فریش کمک میگیرد که گفته: «بهتدریج در مییابید هیچچیز جدیدی در مورد رسانهها در کار نیست.» دوبلی هم معتقد است این تشخیص ماکس فریش تا ابد اعتبار دارد.
* چیزی که باید سرزنش شود، پول است
آلن دوباتن که مدرسه فلسفه را در لندن پایهگذاری کرده هم کتابی بهنام «اخبار» دارد و در آن، همان حرف دوبلی را میزند که اخبار بهعنوان محصول کمپانیهای بزرگ خبر بهجز جا گذاشتن رسوبی مبهم و یاس آور در ذهن، تأثیری در افزایش دانایی ندارد. تصور ما در دورهای که زندگی میکنیم، این است که با گوش ندادن به برنامههای خبری کار نادرستی کردهایم. چون ترک عادتی که در سالهای نوجوانیمان شکل گرفته سخت است. به گفته دوباتن که سعی کرده در کتاب خود با رویکرد پدیدارشناسانه به خبر و رسانه نگاه کند، گردآوری اخبار در بخش اعظم تاریخ چنان سخت و انتقالش چنان پرهزینه بوده که تاثیراتش هم بر زندگی مردم محدود بوده است. اما امروز در جهان تقریباً جایی نیست که برای فرار از اخبار بتوان به آن پناه برد. چون جار و جنجال اخبار به اعماق وجود آدمها نفوذ کرده و چه موفقیت بزرگی است یک لحظه آرامش در دنیای امروز! دوباتن اینجملات شاعرانه را اینگونه به پایان میرساند: و چه خویشتنداری پارسایانهای لازم است برای روی گرداندن از مهلکه اخبار و روزی را گوش سپردن تنها به صدای باران و افکار خود!
عاملی که دوباتن معتقد است در کار رسانههای خبری باید سرزنش شود، پول است؛ چیزی که رسانههای سعودی و صهیونیست زیاد دارند و بهطور گسترده از آن بهرهبرداری میکنند. دوباتن میگوید شرکتهای خبری بهدلیل نیازهای مالی نمیتوانند خبرهایی ارائه کنند که برای اکثر مردم جذاب نباشند و «اینمیان چه توافقاتی که صورت نمیگیرد و چه خصایص فردی و غرابتهای سودمندی که سرکوب نمیشوند.» بنابراین مشخص است که رسانهها برای ادامه حیات خود باید چه رویکردی را در پیش بگیرند و نمیتوانند برای رضای خدا و آگاهی واقعی مردم اقدام کنند.
* جانبداری؛ نقطه مقابل واقعیت
دوباتن در تشریح و تفسیر رفتار سازمانهای خبری، میگوید اینکمپانیها اخبار را بهشکل «لحظهای» و «جانبدارانه» به مخاطب ارائه میکنند. مخاطب هم دیگر در انتظار گزارش مطمئن و جامع نمیماند. محصول و خروجی چنینروندی (رفتار سازمانهای خبری و رفتار مخاطب) سر در گمی است.
اینفیلسوف سوئیسی میگوید جانبداری را نقطه مقابل واقعیت میداند و میگوید جانبداری لنزی است که روی واقعیت گرفته میشود و تلاش میکند رخدادها را شرح دهد و جدولی از ارزشها ارائه کند که از طریق آن بتوان درباره عقاید و رخدادها قضاوت کرد. آنچه در سازمانهای خبری در خور ستایش است، صرفاً توانایی گردآوری واقعیات نیست. بلکه مهارت نشاندادن روابط آن واقعیتها با یکدیگر است؛ امری که محصول جانبداری هوشمندانه است.
در بحث جانبداری رسانهها در کتاب «اخبار»، کنایه جالبی به شبکه BBC وجود دارد. دوباتن میگوید بسیاری از سازمانهای خبری به اینتعصب دچارند که میپندارند مهمترین عامل اعتبارشان ارائه بیطرفانه و خنثای «واقعیات» است، که این امر البته موجب کاهش توجه خواننده به خبر میشود. مثلاً شعار شبکه خبری CNN «ارائه واقعیات به مردم» است. روزنامه ان آر سی هندلزبلات در هلند هم توانایی خود را برای «ارائه واقعیات، نه عقاید» جار میزند. اما شبکه خبری BBC خود را «موثقترین منبع واقعیات» در دنیا معرفی میکند. کنایهای که دوباتن به اینشبکهها و شعارهایشان میزند این است که «مشکل واقعیت این جاست که نمونههای آن در دنیای امروز به وفور یافت میشود. مساله این نیست که ما به واقعیات بیشتری نیاز داریم، بلکه مساله این است که نمیدانیم با واقعیاتی که در اختیار داریم چه باید بکنیم. هر روز سیلی از اخبار به سویمان سرازیر میشود.» (صفحه ۲۷)
* آزادی بیان؛ ما که بحث شخصی نداریم!
ایندروغ که رسانههای بیگانه میتوانند آزادانه هر خبری را درباره واقعیتهای روز منتشر کنند اما رسانههای داخلی از انجام چنینکاری ناتواناند، سالهاست تکرار میشود. اما امروز با توجه به اطلاعاتی که از روش کار رسانههای دیگر در دست داریم، باورکنندگان ایندروغ دیگر باید در مدارج بالایی از بیاطلاعی و نآگاهیِ خودخواسته یا ناخواسته باشند. البته بحثی که آلن دوباتن در کتاب «اخبار» کرده و ضمن آن، از واژه «آزادی بیان» استفاده کرده، صرفاً درباره خود اینواژه و مفهومش نیست. او بحثی در اینباره دارد که مصداق بارزش انتشار اخبار توسط شبکههایی چون BBC، منوتو، شبکه سعودی ایراناینترنشنال و دیگه رسانههای مشابه هستند.
یکی از مچگیریهای دیگر آلن دوباتن در کتاب «اخبار» مربوط به بحث «شخصی و غیرشخصیبودنِ» خبرهای کمپانیهای خبری و رسانهای است. ایندروغ را هم بارها شنیدهایم که اینکار یعنی کار رسانه، شخصی نیست و ماهیتی غیرشخصی دارد. اما دوباتن میگوید گرچه تظاهر میشود عناوین خبری، ماهیتی صددرصد غیرشخصی دارند، اما گزارشهایی را که در اختیار ما قرار میگیرند، حکمی مافوق طبیعی بعد از جلسات محرمانه ملائکه تعیین نکرده است. بلکه معمولاً گروهی سردبیر خسته و عصبی درباره اینگزارشها تصمیمگیری میکنند. عناوین خبریشان هم دربرگیرنده گزارشی از واقعیت نهایی نیست و صرفاً حدس و گمانهای انسانهایی فانی مثل خودمان هستند. خبرها هم به روشهای طبقهبندی خاصی بستگی دارند که از تعصبات خاص و مخفی جامعه تأثیر میگیرند. دوباتن میگوید در چنینشرایطی «حداقل باید شک کنیم که چرا منابع خبری، که اینهمه در مورد اعتبار و بیطرفیشان تبلیغ میکنند، اغلب بر سر مساله جدی رخدادهای مهم روز با هم توافق کامل دارند.» (صفحه ۷۲)
بهگفته اینمعلم فلسفه، سازمانهای خبری میخواهند مخاطبانشان را در اکثر اوقات در حالت برانگیختگی، وحشتزدگی و آشوب نگه دارند و اگر دقت کنیم، هر وقت اخبار رسانههای بیگانه در حال وحشتزدهکردن ما نیست، در حال برانگیختن خشممان است. «تامینکنندگان اخبار صفحاتی را روی صندلی عقب ماشین ما جاسازی میکنند، در ساعتهای مچیمان گیرنده قرار میدهند و ذهنمان را با تلفن مشغول میسازنند تا مطمئن باشند که همیشه با آنها در ارتباطیم و همیشه در جریان رخدادها قرار داریم، و هرگز تنها نیستیم. ولی تا زمانی که از هنر شکیبایی لازم برای شناخت خود و افکارمان برخوردار نباشیم، قادر به ارائه چیز چشمگیری به دیگران نخواهیم بود.» (صفحه ۲۵۰)
آلن دوباتن معتقد است در بررسی کار کمپانیهای خبری غربی، باید شکاکانه مترصد شناختن حماقت فاحشی باشیم که ممکن است پشت زیباترین فونتها و موثقترین و معتبرترین عناوین خبری پنهان شده باشد. یعنی همانطور که گوستاو فلوبر در مقابله با کلیشههای ادبی هوشیار بود، ما هم باید مقابل کلیشههای رسانهها هوشیار باشیم. چون کلیشه اول، رمانها را تخریب میکرد و دومی ملتها را.
* تفسیر واقعیت از خلال توهم
همانطور که میدانیم امپراتوری رسانهای دنیا در آمریکا برپاست و کمپانیهای بزرگ خبری در اینکشور فعالاند. البته اگر از پوسته فراتر رفته و وارد عمق شویم، پای سرمایهداران یهود وسط است که فعلا بنا نداریم اینبحث را تشریح کنیم.
کریس هجز نویسنده کتاب «امپراتوری توهم» میگوید آمریکاییها بهطرز فزایندهای در جهانی زندگی میکنند که در آن، خیال واقعیتر از واقعیت است. او در فراز دیگری از فصل اول کتابش میگوید جامعهای که دیگر نمیتواند میان حقیقت و وهم تمایز قائل شود، واقعیت را از خلال توهم تفسیر میکند. به اینترتیب هرچه واقعیت حادتر میشود، مردم بیشتر در جستجوی پناه و آسایش به توهم رو میآورند.
در چنین جامعهای، جهان به جایی تبدیل میشود که در آن دروغها ردای حقیقت میپوشند. در چنینجهانی است که شبهرویدادها بهمراتب از تصورات قالبی مهلکترند. چون شبهرویدادها مثل تصورات قالبی، واقعیت را توضیح نمیدهند بلکه آن را جابهجا میکنند. شبهرویدادها واقعیت را بازتعریف میکنند و چنان متقاعدکنندهاند و چنان واقعی به نظر میآیند که قادرند واقعیت خود را جعل کنند. هجز خطاب به مخاطبان آمریکایی کتابش میگوید احساسها و دریافتهای آنها درباره سیاستمداران و چهرههای مشهور و ملت و فرهنگشان، سرابهایی برساخته شبهرویدادها هستند.
* توتالیتاریسم مدرن و دروغِ «هرچه دوست دارید باور کنید!»
اینپژوهشگر آمریکایی میگوید نظامهایی چون حکومت آمریکا که بهظاهر مردم خود را درباره پوشش یا امور فردی آزاد گذاشتهاند، در جایگاه وحشتناکی از توتالیتاریسم مدرن قرار دارند. در اینبحث او به دو رمان «۱۹۸۴» و «دنیای قشنگ نو» از جورج اورول و آلدوس هاکسلی اشاره میکند. نیل پستمن دیگر نویسنده و نظریهپرداز آمریکایی گفته جورل اورول در رمان خود، از کسانی میترسید که ما را از اطلاعات محروم کنند اما هاکسلی از کسانی میترسید که ما را چنان در اطلاعات غرق کنند که به بیتفاوتی و خودبینی دچار شویم. به بیان سادهتر اورول میترسید حقیقت از ما پنهان داشته شود اما هاکسلی میترسید حقیقت به گسترهای از امور بیهوده و بیاهمیت کشانده شود. تحلیل پستمن این است که در رمان ۱۹۸۴ مردم با رنج تحمیلی کنترل میشوند و در دنیای قشنگ نو با لذت تحمیلی.
کریس هجز معتقد است نظامهای توتالیتر در قالب جنبشهای پروپاگانداییای آغاز میشوند که ظاهراً به مردم میآموزند «هرچه دوست دارند باور کنند». اما این حقهای بیش نیست.