فرارو – عصر روز دوشنبه هشت اردیبهشت، مناظرهای پیرامون «گفتوگو با آمریکا» در دانشگاه شاهد، بین احمد زیدآبادی و حسین الله کرم به عنوان نماینده دو نگاه متضاد سیاسی برگزار شد. زیدآبادی به عنوان موافق گفتوگو با آمریکا و اللهکرم به عنوان مخالف در این مناظره حاضر شدند. حسین اللهکرم، استاد علوم سیاسی و چهره شاخص جریان اصولگرا صحبتهایی در این مناظره داشت که مورد توجه قرار گرفت.
به گزارش فرارو، الله کرم در بخشی از سخنان خود گفت: «هدف آنها از مذاکره تضعیف مقاومت است و بگویند رهبر مقاومت که ایران است را به مذاکره کشاندهایم. اما هدف ایران «انسجام داخلی» است که اگر آنها روی موشکی آمدند و ایران نپذیرفت و به جنگ کشیده شد، البته بنده میگویم بلوف است، انسجام ملی داشته باشیم. به نظر من یک روز مانده به پایان، اسنپ بک صورت میگیرد.»
اللهکرم معتقد است که دو نگاه درباره مذاکره با آمریکا وجود دارد و علت آن نیز موضوع اسنپ بک است. از نگاه این استاد دانشگاه، نگاه اصلاحطلبان این است که «ما زمان بگیریم تا اکتبر تمام شود. بعد از اکتبر اروپا دیگر نمیتواند اسنپ بک را اجرا کند. بنابراین، دو دیدگاه در ایران وجود دارد؛ یکی اینکه زمان بخریم تا با کمک آمریکاییها از اسنپ بک عبور کنیم.» نگاه دوم نیز از این قرار است: «دیدگاه دوم بر اساس این است که ورود به مذاکرات برای انسجام ملی است. اگر مذاکره نمیکردیم، دوگانه مذاکره - عدم مذاکره به نفع کشور نبود. برای انسجام ملی رهبر انقلاب این را پذیرفت و مذاکره شد. اما بازگشت آمریکا به برجام شدنی نیست، چون ترامپ آن را پاره کرد. هدف آنها از مذاکره تضعیف مقاومت است و بگویند رهبر مقاومت که ایران است را به مذاکره کشاندهایم. اما هدف ایران «انسجام داخلی» است که اگر آنها روی موشکی آمدند و ایران نپذیرفت و به جنگ کشیده شد، البته بنده میگویم بلوف است، انسجام ملی داشته باشیم. به نظر من یک روز مانده به پایان، اسنپ بک صورت میگیرد.»
او در بخش دیگری از صحبتهای خود اظهار داشت: «عقاب ۷۰ سال عمر میکند؛ ۴۰ سال با قدرت تیزبین و پنجههای فولادین زندگی میکند و پنج ماه فرصت میخواهد تا ۳۰ سال دیگر عمر کند. الآن اکونومیست میگوید وضع آمریکا این است. شما دارید پنج ماه زمان را به آمریکا میدهید. طرف در مقابل چین کم آورده و در برابر روسیه هم قرار دارد، اما این دو کشور به آمریکا فرصت ندادند و شما دارید زمان میدهید. «جنگ» بلوفی بیش نیست؛ آمریکا اگر بخواهد با ما بجنگد، آرامکو و تمام منافع آنها زیر سؤال است.»
صحبتهای الله کرم تقریباً بازتکرار نعل به نعل چند یادداشت اخیر حسین شریعتمداری، مدیرمسئول روزنامه کیهان است. مدیر کیهان روز ۲ اردیبهشت در یادداشتی نوشت: «آمریکا، مذاکره را برای مذاکره میخواهد! و ترامپ درپی آن است که از یکسو، مذاکره با ایران را به عنوان یک امتیاز در کارنامه ۱۰۰ روزه خود ثبت کند! و از سوی دیگر، باد به غبغب انداخته! و بهزعم شخصیت خودشیفته خویش اعلام کند که ایران سرسخت و سازشناپذیر هم پای میز مذاکره آمده است! و بالاخره، این پیام دروغین را به نیروهای مقاومت منطقه بدهد که جمهوری اسلامی ایران یعنی پرچمدار مقاومت نیز به مذاکره روی آورده است!»
درباره صحبتهای الله کرم میتوان چند نکته را مد نظر قرار داد.
اول؛ عنوان پرچمداری مقاومت با وضعیت فعلی منطقه سنخیت ندارد. جمهوری اسلامی در مواضع رسمی خود تلاش میکند مرز میان حمایت و هدایت از گروههای موسوم به مقاومت را مشخص کند. از جمله این که چند بار طی هفتههای گذشته اعلام شد ایران ارتباطی با عملیات حوثیها در دریای سرخ ندارد و در حمله ۷ اکتبر حماس به اسرائیل نیز دخالتی نداشته است. آنچه تا پیش از هفت اکتبر به عنوان محور مقاومت شناخته میشد، طی حدود ۲۰ ماه گذشته وضعیت متفاوتی پیدا کرده است. ضمن این که اجزای محور مقاومت با طور مستقیم و غیرمستقیم، با واسطه و بدون واسطه با آمریکا و اسرائیل گفتوگو کردند و منتظر ایران نماندند. آنها قبل از ایران پای میز نشستند.
دوم؛ ایران در دهه ۹۰ نمیتوانست ذیل قطعنامههای تحت فصل هفت منشور ملل متحد و تحریمهای شورای امنیت باقی بماند. مکانیسم حل اختلاف برنامه جامع اقدام مشترک راهی بود که مذاکرهکنندگان توانستند پیدا کنند و بعد از آن هم راه بهتری از آن پیدا نشد. مسیرهای تنفسی که ایران به رغم از بین رفتن برجام توانست برای خود باز نگه دارد، تا حد زیادی به خروج کشور از تحریمهای شورای امنیت ارتباط دارد. برخی قراردادهای تسلیحاتی که ایران توانست منعقد کند یا اجرای قراردادهای قدیمی مانند خرید سامانههای اس – ۳۰۰ که به خاطر تحریمهای شورای امنیت جلوی آن توسط پوتین گرفته شده بود، به لغو این تحریمها ارتباط مستقیم دارد.
سوم؛ در بخشی از صحبتهای اللهکرم ایران با چین و روسیه مقایسه شده است. آمریکا مقابل چین کم آورده و در برابر روسیه هم کم آورده، اما این دو کشور به واشنگتن فرصت ندادند و جمهوری اسلامی در حال حاضر به آمریکا فرصت داده است. در حالی که شرایط ایران، چین و روسیه تقریباً هیچ شباهتی به یکدیگر ندارد.
چین یک ابرقدرت اقتصادی با جمعیت ۱.۵ میلیارد نفری، سرزمین وسیع، عضو دائم شورای امنیت، دارای کارتهای بازی فراوان، قدرت اتمی، دارای منافع مشترک با ایالات متحده است و ابزارهای مقابله و رقابت با آمریکا را در اختیار دارد. روسیه نیز عضو دائم شورای امنیت، سازنده تسلیحات استراتژیک، دارای جمعیت ۱۴۳ میلیون نفری، وسیعترین پهنه جغرافیایی در میان کشورهای جهان و قدرت مانور بالاست.
آمریکا هم از سوی دیگر وضع نابسامانی دارد که بر کسی پوشیده نیست. دولت ترامپ با در پیش گرفتن سیاستهای انقباضی شدید، در تلاش برای کنترل این وضعیت و سر پا کردن دوباره این کشور است. اما آمریکا با همین وضعیت، اقتصاد اول جهان و دارای قدرت مانور بالایی است که فضا را برای نقشآفرینی آن باز میکند. در واقع میان این کشورها یک بازی بزرگ جریان دارد.
چهار؛ جنگ بلوف نیست هرچند احتمال وقوع آن بسیار کم ولی نتایج آن ویرانگر است و به گواه تحلیلگران مختلف و مقامات سیاسی تمام خاورمیانه را درگیر خواهد کرد. چرا که «آمریکا اگر بخواهد با ما بجنگد، آرامکو [در عربستان] و تمام منافع آنها [در امارات، عراق، کویت، بحرین، عمان، قطر و...] زیر سؤال است.» باید این مسیر مشخص شود که شرایط فیمابین ایران و آمریکا قرار است به کدام سمت حرکت کند. یک جریان تلاش میکند مسیر دیپلماسی را مسدود کند، اما بدیلی برای این مسیر از سوی آنان ارائه نمیشود.